تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
افسانه نجفی

_تو رفته ای... _شهر دارد از درد به خود می پیچد! _نئشگی می کُشد آخر رگ های خاطره را در تن ِ مسموم خیال... _باران ببارد و شهر مرا بی تو دیدار کند؟! _نه!تاب نخواهد آورد آسمان نگه نخواهد داشت بغضش را در پ...

ادامه شعر
مهدی نصرت آبادی

از توبه های هرشبه خسته‌ام از فکرهای ممتد منتهی به تو خسته‌ام از این من خراب به ظاهر بدون نقض از روزگار پر از درد ساکت خود خسته‌ام بی ای...

ادامه شعر
یاسر قادری

در کنج خلوتم و تو بی خبر از حال بیمارم سرشکسته به محنت و غم، نیاز به تیمارم زانو به بغل، شروع میکنم سرودی از عشق بسم الله الرحمان الرحیم،مینویسم از اقرارم خواستم نقش رخسار تو را بیاورم در غزلم رسی...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف #دوبیتی -شماره ۱۲ نگاه پنهان نگاهت می کنم از دور ای جان تو را از زیر چشم خویش پنهان به مویت می کنی لب را نوازش دل من را به این بازی نسوزان #مهدی_رستگاری بیست و یکم مرداد سال یکهزار...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

اُردیبهشت هم آمد آرام بیصدا مثلِ برفِ زمستان که باریدُ به انتظارِ تو بودمو نیامدی. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
مجید محمدی

هیچ می‌دانستی نوازنده ای؟ با عطر لطیف صدایت ضربان قلب مرا می نوازی هیچ می دانستی آهنگسازی؟ با عطر لطیف بودنت حال دل مرا کوک می سازی هیچ می‌دانستی شاعری؟ لبخند ملیح تو الفاظ را در اشعارم هم، به هم می ...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_دوش دیدند که خدایی در شهر پی اثبات خودش در دل ِما می گشت! _مردمان سجده کنان... اما او زجه زنان! تن ِهر کوچه خیابان را می خَست... _به گمانم که غلط بود! _ما میراث دار آتش هستیم؛ دل نباید به مرگِ افسا...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف #رباعی -شماره ۱۴ دریای غم غم در دل من شده است چون دریایی من کشتی سرگشته غم پیمایی توفان غریبی است به پا در دریا از حسرت و اشتیاق و از شیدایی #مهدی_رستگاری بیست و سوم مرداد سال یکهزار و ...

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

دال محبوب، شاعر مطلوب دوران گشته‌ای بهر درد عاشقان گویی تو درمان گشته‌ای در میان آسمان، در لای ستارگان بدان تو شدی ماه جماعت، تو درخشان گشته‌ای او که بوده که برایش گفته‌ای شعر و غزل؟ از کدامین عطر گ...

ادامه شعر
امین  غلامی

ای باده فروش باده ی نابم د‌‌‌ِه آن باده ی ناب از لب یارم دِه دِه باده ی ناب مست و خرابم کن دِه از لب یار غرق گناهم کن...

ادامه شعر
مجید محمدی

از کنارم می روی باشد برو ای بی وفا می روی باشد برو، تو بی صدای بی صدا یک زمانی می رسد دستم ببوسی نازنین التماسم تو کنی اما نبخشم من تو را تا صدایم میزنی من نشنوم ای مهربان در دلت تا هلهله باشد نبا...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_سال هاست که راهم را کج کرده ام از تو! _اما به هر طرف که می روم خیال تو باز شبیخون می زند به تن ِنحیف ‌ِ ماجرا... _بگو کجای قصه جا خوش کرده ای؟! _بگو بدون تو چه می گزد تمام باور مرا؟! _بگو چرا؟!...

ادامه شعر
امین مقدس

<<حصارِ سرخ>> برای تک گُلِ من، خانه می‌شود قلبم بهشت و منزلِ دردانه می‌شود قلبم حصارِ سرخِ مرا سبز می‌کنی با بذر بپاش دانه که گلخانه می‌شود قلبم شرارِ مِهرِ تو چون در دلم شده پیدا برای ...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

از جنگ چشمان تو سالم برنمی‌گردم سردار بی‌فتحی که بی تو وارث دردم در سرزمینم یک نفر حتی شبیهت نیست بیهوده در مردم به دنبال تو می‌گردم پشتم به تو بوده ؛نه اینکه در گریزم من!! حس کرده بودم که تو کوهی!تکی...

ادامه شعر
هدایت کارگر شورکی

قدر یک کودک بی مدرسه شادم امشب روز آغــاز تــو افتــاده به یـادم امشب شهر را توی همـان کـوچۀ ده پیچاندم دست در دست خیابان تو دادم امشب ...

ادامه شعر
یاسر قادری

بر دلبسته ی مجنون رواست خوابی کمتر افتاده در دام را نباید رنج و عذابی کمتر قاعده بر این است،بسوزی در آتش عشق آتشفشان فوران را،چگونه به مذابی کمتر؟ مرحبا،نشست تیر عشقت بر سینه زخمی من جانی نمانده، ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

#هایکو - شماره ۱۱۶ بسمه اللطیف طلوع می کنم از شب شرق مویت I rise to shine from the night in the East your hair #مهدی_رستگاری بیست و نهم مرداد سال یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی بیستم اوت سال ۲۰۲...

ادامه شعر
مصیب اسکندری

آن لحظه که رفته ای و در اذهان است تاریک ترین دقیقه در دوران است گفتی غزلی سروده تا برگردم آنقدر نیامدی که یک دیوان است خندیدی و از برم خرامان رفتی غم بعد تو در وجود من مهمان است تا کی به رهت چشم بد...

ادامه شعر
مهدی نصرت آبادی

خوشبخت کسی که دستانت را دارد خوشبخت کسی که در دلت جا دارد خوشبخت دلی که خوش به دیدارت است بی چاره دلم هنوز دوست دارد...

ادامه شعر
امین مقدس

<<قاری>> دلم از پاقدمت شاد و بهاری شده‌ است خانهٔ عشق، پُر از بزمِ قناری شده است عاقبت لانهٔ گنجشک‌ و کبوتر شده‌ بذر بذرِ حسّم به تو اکنون چه چناری شده است پرده را پس زده خورشید، تو را ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا