- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
بهجت مهدوی
در15 /02/ 1350 -
ناهید زرین نگار
در15 /02/ 1365 -
حنظله ربانی
در15 /02/ 1367 -
صمد حسین پور
در15 /02/ 1373 -
محمد حسین ناطقی
در15 /02/ 1356 -
احسان عرب
در15 /02/ 1368 -
مهدی علی زاده اصل
در15 /02/ 1369 -
رضا زمانیان قوژدی
در15 /02/ 1348 -
مهسا ایمانی (ماه)
در15 /02/ 1378 -
فرشته امامقلی
در15 /02/ 1367 -
احسان رمضانی
در15 /02/ 1370 -
محبوبه تاجمیری
در15 /02/ 1372
_بروی شانه های شب رها کرده ام بغض گیسوانم را... _شب بی ستاره غارت می کند تا مغزاستخوانم را! _چشم های تو گویی برده اند هم ستاره هم نردبانم را... _کاش بر می گشتی با خنده هایت به آسمان پس می دادی کهکشان...
ادامه شعرنمی خواهم بخوانم شعر تکراری ز هجرانم تمام خاطرات، مانده به یادم بس که نادانم نمی دانم چرا این درد بی درمان نمی آید که تا پاکش کند این خاطرات مانده در جانم نمی دانم نمی د...
ادامه شعرمن گم شدم در آخرین بیتی که هرگز نسرودی من در پیت آمدم، گشتم همجا را تو نبودی من در سفر از خویش به خویشم شدهام سخت گرفتار ای خویش جدا از تن من کمکم کن، کمک ای یار من هم زبانم بسته هم قلبم گرفتار ...
ادامه شعرخیال کردم صدامُ دوست داری خیال کردم میشه همرات باشم خیال کردم اگه پیشم بمونی میتونم صاحب دستات باشم تو این جایی ولی دلشوره داری نگاهت جای دیگه گیر کرده نمک خوردی نمکدونُ شکستی چشاتو لقمۀ کی سیر کرد...
ادامه شعر«نور حق» شب سیاه دلم را بیا تو روشن کن بیا ز پرتو حق این دلم مزیّن کن ببین که باغ دل من خزان شده امشب بیا و باغ خزان دلم تو گلشن کن لباس حق و حقیقت کمال زیبائیست بیا حقیقتی از جامه بر تن من ک...
ادامه شعرباران که گرفت، پاره کن چترت را باشد که بگیرد آسمان عطرت را ای دفتر خاطرات باران خورده پر کن ز هوای بوسه هر سطرت را ...
ادامه شعررفته از دستم عنانم، من دگر ایمان ندارم گر که فخر عالمینم از چه رو سامان ندارم دیدگانم شرمسار است، دل به بغضی آرمیده ای خدا جانم رها کن من دگر احسان ندارم گفته ام با یار جانان...
ادامه شعرمیان شعر و غزلها حضور تو کم بود! و قامت قلم من بدون تو خم بود... نبودی و شب و روزم به گریه سر میشد... میان خنده هم حتی همیشه ماتم بود! من و خیال و هوای نوشتن از عشقات از اینکه قبل تو احساس من فق...
ادامه شعر_چنگ می کشد بر سینه ی دیوار؛ نفس! نو عروس ِشوهر مرده ی شب بیدار... _کاش عشق یک بار مرهمی می شد بر زخم های دلخستگان در این دیار... _بعد مرگ ِاُمیّد؛ سگ های یأس هر شب می شوند هار......
ادامه شعرمن کجا دلبر کجا این بازی بیهوده چیست راه پیمودن به روی این پل فرسوده چیست وقتی اختاپوس بحران می برد با خود مرا حرف از زیبایی شنهای کف آلوده چیست در میان مستطیل جهل و جنگ و نان و ننگ حُسن ماندن روی س...
ادامه شعرگر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزلست
ادامه شعرایستاده ام به نماز و تو را عبادت میکنم یعقوبم و پیرهنت را با دیده زیارت میکنم خرده نگیر بر من عاشق، اختیارم نیست به نسیم گذران از کنارت هم حسادت میکنم با خود گفتم،عاشق نشو،دیوانه میخوانند تو را شرح...
ادامه شعر«قصهٔ موهوم» در هوای خاطراتِت بی هوا مستی کشیدم اون قَدَر غرق تو بودم جز تو من چیزی ندیدم آسمون بی نگارم با تو از پروانه پر شد من کنارت خامم اما سوز عشقت هم چشیدم راستی پروانه هارو راست می ...
ادامه شعر<<در پرانتز>> <<در دفترم نامِ تو را دیشب نوشتم>> شد شعلهور هر برگه تا از تب نوشتم شد حلقه دستانِ پرانتز دورِ ما تا وقتی کنارت از خودم مطلب نوشتم دارم فراوان پیروان در هر م...
ادامه شعر. همزاد بهار بود، چشمانش طعم تماشا میداد، ماه بر لبهای پر خنده اش تکیه داشت. سرخی گونه هایش، پراز وسوسه سیب بود، که گریز از بهشت را توجیه میکرد، اما افسوس که سهم من از بهار ازمون تلخ صد خ...
ادامه شعرآمده ام نیامدی آمده ام رخ بنگرم من از تو شعر و غزل نیامدی آمده ام که دل برم من از تو جام عسل نیامدی آمده ام شیدا کنم شیدا شوم آرام من نیامدی آمده ام رسوا کنم رسوا شوم آرامشم نیامدی آمده ام در...
ادامه شعر_آغوش عشق آویخته بر گردن دار _و ما از دست هایمان؟! بر نمی آید هیچ کار... _مگر نه امامزاده ها غارتگر دردند؛ پس چرا دار آبستن ِ باوری تازه است؟! _جار می زنند ناجیان در شهر: مرگ بر استکبار! _مردمان زی...
ادامه شعردفترم پر شده از نام تو و یاد تو و عطر تو دلدار حالا تو بگو: من چه کنم؟؟؟ داغ فراقت شده زخم دل بیتاب دوری تو دردیست بزرگ؛ تو جان منی دلبر شب را سپری کردم با اشک؛ غم و حسرت... هر شب که تو می آیی در فکر ...
ادامه شعرسوالیترین پاسخِ پرسش من کجایی که بی تو دلم سخت تنگ است؟ کجایی که از زندگی بیمناکم به هر راه رفتم پُر از رنج و سنگ است شبیه کلاغی که در دست تقدیر به رویش هزاران نقابی ز رنگ است... دل این کلاغ از...
ادامه شعربا نبودن های تو یک جور مدارا می کنم در دل خود خاطراتت را، هویدا می کنم حس خوب عاشقی در دل چو پیدا می شود نقش چشمان تو را اینگونه معنا می کنم چشم و ابروی کشیده، نازنین و دلربا این چنین حسِ درونم...
ادامه شعر