تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
جواد امیرحسینی

"دیوانه کسی است که همه چیزش را از دست داده جز عقلش" گله از دست کسی نیست؛ مقصر دل دیوانه ی ماست #غزل تراوشات یک ذهن دیوانه دکتر نوشت گوشه‌یِ برگه: "روانی است! تشخیصِ اوّلیه، جنونِ جوانی(۱) است آرا...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

ای جان و ای جانان من از ما چر دل کـَنده ای؟ ای بهترین غمخوار من از ما چرا دل کـَنده ای، ای نازنین تنها مرو، هر جا روی بی ما مرو، در باغ و بوستان همسفر از ما چرا دل کـَنده ای؟ زیبا نگا...

ادامه شعر
محمد مولوی

تنهایی: وقتی کسی تو خونه منتظرت نیست در زدن بی‌فایده است با کلید در را باز کن ! «همسایه ما سال‌هاست در را با کلید باز می‌کند» محمد مولوی وبه قول آلبرکامو آدم وقتی‌که کسی در انتظارش هست به این سادگ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه الله النور غیبت کبری هزار سال گذشته است و آفتاب نشد دلی رها ز غم و درد و التهاب نشد به ژرفنای زمین رفت گویی اقیانوس از آن زمان خبری از وجود آب نشد دوید هر طرف انسان از آن زمان اما به سعی و هرو...

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

کوتاه بیا تقویم به ایستگاه ۱۲ که می رسی اردیبهشت را اردیجهنّم کن برای آنان که سَر می دوانند معلّم را در تقویم خواسته هایش ✍رجبعلی باقری #سپکو_تقویم...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

خوشبختی جا ماند لای چروک دستان مادر بزرگ بین خط اخم شیرین پدر بزرگ حاجی بابا اخم داشت، اما؛ از ته دل که نبود! مردانگی را اینطور برایش تعریف کرده بودند. خنده های از ته دل هم جا ماند در حوض وسط حیاط...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«اندوه» جام مرا پُر باده کن امشب دلم خون است حال دل فرهاد عاشق همچو مجنون است این آسمان آبی نمی باشد غمی دارد رنگ دل دریا شده خونین و گلگون است دنیای دون جایی برای دل سپردن نیست این لعبت پیری ...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

یک لقمه زندگی لطفاً!!! برای کودکیت؛ کودکیم و اقبال پیشانی بلندمان که کوتاه ترین دیوار شهر شد برای سقوط آرزوهای کوچکمان در چاه عدم یک قطره فراموشی لطفاً!!! برای تاب آوری روی پله ی لغزان زندگی برای من؛...

ادامه شعر
یزدان  ماماهانی

جُـسـتـم از زیـر و بَــر و بــالای درد .. یـافــتــم ؛ مـن زنــدگــی را لای درد ! نقـش مـن در سـینـمـای سـرنوشـت : بــوده ؛؛ ایــفــای غــم و اجـــرایِ درد درد را از جـای خـویـش بــرداشـتــه : روزگ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز #رباعی- شماره ۱۳ تقویم در باد آن عقربه ای که بی امان می چرخد بر دور سریع گذران می چرخد این عمر چو برگه های تقویم به باد رفته است و رها در آسمان می چرخد #مهدی_رستگاری هفدهم مرداد سال ی...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«حریم عشق» آسمان کربلا تار است امشب یا حسین دیده ی طفلان همه زار است امشب یا حسین کربلا روشنگر راه حقیقت بوده است راه حق همواره دشوار است امشب یا حسین زینب امشب آتشی افتاده در جان و دلش دیده ...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

از لحظه ی بیگانه شدن می ترسم وز دست جدا شده ز تن می ترسم ای بغض نفس گیر تو هم یاری کن کز غنچه ی پرپر به کفن می ترسم ...

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

پینه های دستِ مان پشتِ پنجره ای ریخت که دروغ را باور کرد و از سایه های کرکره اش هاشور خورد پینه های دل مان #سپکو_پینه ✍رجبعلی باقری...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«اندوه» جام مرا پُر باده کن امشب دلم خون است حال دل فرهاد عاشق همچو مجنون است این آسمان آبی نمی باشد غمی دارد رنگ دل دریا شده خونین و گلگون است دنیای دون جایی برای دل سپردن نیست این لعبت پیری ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«دوری از ریا» جام پُر باده به غسال من خسته دهید همه شادی بکنید و همگی دَف بزنید از کنارم دغل و رنگ و ریا دور کنید هدیه از نور حقیقت به من آهسته دهید در شب تار من از باده ی انگور خورید سرخوش و...

ادامه شعر
محمد مولوی

گریستن هر کسی در درون خود دردی دارد برای گریستن بهانه می خواهد یکی با آهنگی محزون یکی با دیدن صحنه ایی غمگین یکی با تصویر خاطره ایی از دیروز یکی بغض‌ش نمی ترکد یکی درون خود را می پاشد یکی روح خو...

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

لبت یاقوت سرخ، تنت سرو چمن زار صدایت طنین انداز ندارد مطرب کوچه بازار چشمانت کهربایی گیسوان باز ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«روز محشر» دوش دیدم که روز محشر بود دل خونین و دیده ها تر بود هر کسی نامه ای به دستش بود نیک و بدها چو ثبت دفتر بود سیرت آدمی نمایان بود دیدن سینه ها میسر بود ذات آدم چو چهره بود عریان آن یکی...

ادامه شعر
ابراهیم جلالی نژاد

بنام خدا (شمیم مهربانی) درختان و ردای پرنیانی!... خوشا آن که شمیم ِ مهربانی، چو پیچَد همرهِ عطرِ شکوفه، به اوجِ  آسمانِ همزبانی !... (بمناسبت شکوفائی بهار نارنج) و... آمد بهاری در بهاران بار دیگر، آمد...

ادامه شعر
محمد مولوی

باد صبا باران بی امان می بارید غنچه های زردالو زود شکوفه می کنند باران های بهاری قطره هاشون درشت هستند باد همراه باران که می شد سرشاخه هارو به هم می کوفت گلبرگ ها درو می کرد می ریخت پای درخت مثل ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا