تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سیدحسن نبی پور

من وارث تنهایی عشقی هستم؛ که هنوز چشم براه ماندم ، برسنگفرشهای کوچه ی خیال. +++++++++ درتلاطم دریا ؛ دربین امواج خروشان ، غرق شدکشتی رویاهام . +++++++++ درآسمان احساسم عشق می رقصد ؛ ومن درخیال خود ،...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«درمان دل» درمان دل غمزده با مِی باید بگشودن قفل جهل با آن شاید امروز اگر بهشت دوزخ گردد آن جنّت فردا به چه کارت آید پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...

ادامه شعر
احمد آذرکمان

ای مُشرّف به صبح‌های پُرطلوع تو ما را دَمانده‌ای ای آن که کلامت از باد و بود ملال تُهی ما به قوّتِ باران‌های تو نشانه‌گذاری شده‌ایم دست تو از آستینِ همه‌ی فصل‌ها بیرون است رو به جانبِ ترانه‌ه...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«چرخ فلک» در چرخ فلک کسی مرا خوار نکرد جز باده مرا بند و گرفتار نکرد لب ریز کن این سبو ز مِی ای ساقی مستی ، به کسی بدیِ رفتار نکرد پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

#دوپاره - شماره ۲ اختیار ویژه در خروش التهاب بی حد جان و تنت می نهد دژخیم تیزی تبر بر گردنت اختیار ویژه ای داری تو گویا این زمان تا سرت را او چگونه افکند در دامنت #مهدی_رستگاری ششم اردیبهشت سال یکه...

ادامه شعر
جلال بابائی

چشم هایم حیرت زده شد. خیره در عکسی که به نانوایی چسبیده بود. جوانی زیبا و پنجه در پنجه کوه دماوند داشت. نانوایی سیاه پوش شده بود و چشم هایش پر از اشک. چه غم انگیز است و بعضی با رتبه ای بر دوش فخر عالم...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«تا کی» فریاد ز این دست زمانه تا کی اندوه و غم و عذر و بهانه تا کی غم خوردن ما در این جهان بیهودست دوری ز بساط شادمانه تا کی پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

در شهری که تو نباشی رفتن زمستان و امدن بهار هیچ فرقی ندارد در هوایی که نفس تو نیست دل بهانه ای برای گرم شدن ندارد یعقوب پایمرد ...

ادامه شعر
سیدحسن نبی پور

عشق بیاموز ؛ نه جنگ وخونریزی ،   کودک تنها . ======== افطارمی کنم ؛ روزه ام را ، باعسل چشمانت . ======== شاعرشدم ؛ وقتی عشق رادریافتم ، درخیالاتم گم شدم ======= اشک هایم خشکید ؛ چشمانم بی سو ، نی...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

منم تصنیف آن آهوی سرگردان صحرائی منم توصیف کوچ خسته ی یک ایل قشقائی منم بی خواب و بی طاقت در این شب های یلدائی منم توضیح شاعر در سرود نرم لالائی گهی دلتنگ پروازم دمی دلبسته و افسون گهی چون شیخ صنعا...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

#رباعی - شماره ۱۳۳ خر جهل ان کس که خر جهل به اصرار براند بگذار که در فاجعه خویش بماند بیهوده مکن عمر خوش خویش تلف با 《آن کس که نداند که که نداند که نداند》 #مهدی_رستگاری ششم اردیبهشت سال یکهزار و چ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«قناعت» دل سپردن بر چنین دنیای دونی بهر چیست؟ هر که آمد ماندنی هرگز نباشد رفتنیست ثروت اندوزی نگردد مایه ی درمان درد بیش از یک لقمه و یک پیرهن مال تو نیست گر شوی شدّاد و جنّت را بسازی این زمان...

ادامه شعر
امین  غلامی

تکه نانی به دستش دادم. چقدر خوشحال شد... به گمانش که دنیا، به دستش دادم. قیمت نان همی، درهمی بیش نبود. به گمانش که همه دارو ندارم، به دستش دادم. زیر لب زمزمه میکرد، خدایا شکرت. به گمانش که خدا ر...

ادامه شعر
مهدی سیدحسینی

در آبادی اگر دیدی کسی خوشحال و خندان نیست مصمّم هم به دیدار کسی با چشم گریان نیست نمی گوید سخن از خاطرات کودکی با تو و یا در فکر دعوت از پرستوهای مهمان نیست نمک بر زخم او هرگز نباید زد , به این خا...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«جنگ باطل» وقتی که خدا هست ، ز دین صحبت بیجاست ظلمی که به جان می خریم از ماست که بر ماست دین شاخه و برگیست که گر ریشه نباشد پژمردگی و زردی آنها همه پیداست هر یک به صراطی و مسیری پِیِ نورند آن...

ادامه شعر
علی اصغر  طالعی نوجه ده

انتگرال میگیرم از هر آنچه مجذورش توئی جذرش توئی هم ضرب و تقسیمش توئی هم جمع و تفریقش توئی آنگه به تو خواهم رسید ای آنکه جز تو یار نیست ما را به جز تو کار نیست...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«باز باران با ترانه» باز باران با ترانه اشک و آهی بیش نیست کودک دیروز باران در دلش جز ریش نیست هر چه بدبختی ست می بارد ز طاق آسمان فکر او آشفته باشد عاقبت اندیش نیست گوهر باران نمی بارد به بام ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه المهیمن قطار فراری اینک قطار زندگی ما که در راه است در سیر خود گرم فراری نابدلخواه است خوابند جمع اندکی اما به بیداری آشفته است آرامش آن کس که آگاه است صدها بلای آشکارا و نهانی در این خط سیر ن...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«بوی ریا» وای اگر روبه مکّار بگردد سلطان وای بر حال چنین بیشه و آن شیر ژیان روز جنگل بشود تار و نتابد خورشید گر چه دیوار ندارد بشود یک زندان پایه ی تخت ریا عاقبتش می شکند سرنگون می شود هر کس ...

ادامه شعر
کاظم قادری

بی تقلّا غزل ناب سرودن هنر است عشق با شیوه ی سهراب ستودن هنر است روی شنهای روان روی به رخساره ماه بوسه ها از لب مهتاب ربودن هنر است وقت سرگیجه ی بی وقفه به گرداب بلا راه را از دل گرداب گشودن هنر است...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا