تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
علی معصومی

من یزید عشق بی تو هرگز دل نخواهم داد ننگ و نام را سر نخواهم کرد بی تو دولت ایام را کعبه آمال خود را از دو چشمت یافتم غمزه ای کن تا ببندی بر تنم احرام را رخ نما از راز و رمز نام لیلی گوشه ای تشنه ت...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

«من کفن کردم دلم را بارها مرده ام در فصل کوچ سارها» ???????????????????????? شوق حلّاجم به سر افتاده است می برند سرها به روی دارها ???????????????????????? روی زخم سینه‌ام غلتیده‌ام شیونم را برده‌...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

بوی گلاب قمصر کاشان رسد ز دور اردیبهشت آمده با غنچه ای صبور در رنگ و روی صورتی و در لباس ، سبز پر کرده کوچه های بهار از پرند شور زنبور در لباس حریرش گرفته جشن پروانه از شمیم خوشش غرق در سرور عطرش ن...

ادامه شعر
علی معصومی

نکهت باران جامانده ام به پیله ی زندان خویشتن سر برده ام به چاک گریبان خویشتن سرگشته ای به دایره ی مرکز جنون سیاره ام به خوشه کیهان خویشتن دلخسته ام از اینهمه سرپوش بی دلیل در کهکشان به طره عریان خ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

علم، خونِ تو در شیشه کردند ستم بر صاحبِ اندیشه کردند اگر چه ریشه ی فرهنگ هستی تَبَر را قسمتِ آن ریشه کردند علی را بر دهی بردند و‌دیدیم‌ چگونه زان گهر اندیشه کردند[1[ به خواری شیر را از بیشه راندند ...

ادامه شعر
قاسم پیرنظر

فاصله ها ... این فاصله هایی که میان من و من هاست انگیزۀ در ماندگی مهین تنهاست این کهنه دیاری که ز اجداد بجاماند پیوسته ز بی فکری ما مطلع غوغاست هرفرقه بنوعی به تنش زخم نشاندند دائم به سیه جامه مز...

ادامه شعر
امین مقدس

<<گرداب>> در هر خیالم "بی‌تو" در گرداب می‌چرخم تا لحظهٔ جان دادنم در آب می‌چرخم وقتی‌ که تاریک‌است دل، پَر می‌کِشم تا ماه با خاطرت در کوچهٔ مهتاب می‌چرخم از بس‌که می‌سازی برایم‌ موج‌ِ ن...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

عقل یارم بود اگر ، میکرد ترکِ عشقِ یار؟ اختیار اَر بود ، راحت من نمیکرد اختیار؟ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ لحظه لحظه صورتش میدیدم آن شیرین لبش مثلِ تو ای بیستون من هم نمیکردم قرار؟ ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ برچه محرم کرده ای شمع و ، م...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه الله النور درماندگی شب آمده است ناله ای از قعر چاه کن سودای ناله از شرر و دود آه کن چشمت به سوزش آمده از ظلمت زمان دیوار را به پشت خودت تکیه گاه کن خود را بغل بگیر و دعایی به صدق در این ورطه گ...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

صبح صادق صبح صادق می‌رسد من باز عاشق می شوم بوی باران می‌رسد من باز عاشق می شوم گفته بودی دل رها تا دل نهم بر کوی یار یاد مستان می‌رسد من باز عاشق می شوم گفته بودی لب رها تا لب نهم بر لب دوست یار خ...

ادامه شعر
علی معصومی

غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده لعل تو هوشیارانند تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر که از یمین و یسارت چه سوگوارانند گذار کن چو ص...

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

به خودم آمدم و دیدم که عشقی نیست عاقبت تمام عاشقان کامروایی نیست شعله عشقت را دیدم اما سوختن دل که تماشایی نیست دل بیچاره من دیر فهمیدی که هر زیبایی، دارای زیبایی نیست با اینکه صدایت خوشنودم میک...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«معلم» آسمان پُر اختر از نام تو بود مرگ اندیشیدن اوهام تو بود جام ما پُر باده ی شیرین ز تو باده ی شیرین ز آن جام تو بود آهوی دل را اسیرش کرده ای صید دل صیاد ، در دام تو بود قطره ای بودیم از د...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

در مکتب عشق گفت لیلی مجنون تو را از پی زند ناله را کم کرد و مادام هی هی زند درس اول بود در مکتب رسم الف لیک در کلاس عشق دف و نی زند آخر این نیست که در صومعه بخوانیم در بت کده برقصیم عشق از پی زند...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

ناقه لیلی ناقه لیلی نمی‌رفت بیرون از گل شبی گفت مجنون بر پشت من می شو سوار تا به مقصد میبرم در گران روزگار چون که محمل بر پشت لیلی شد قرار ز آن شبی که لیلی دیر میکرد قرار مست میراند ومی خواند این ش...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

بیر بوسه زکات ایله تئز اول کی یوباندیرما سال برقعه نی چهروندان ایمانیمی یاندیرما مهرون اوتوروب جانه ای دلبر سیمین تن بیر هن دئگینن قورتار بیر بئله دولاندیرما من معترف عشقم کونلوم سنه دلبسته نازین ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«گفتم ، گفتا» گفتم که رنج هجران کِی می رسد به پایان گفتا غمت نباشد در چرخ روزگاران گفتم رُخش نبینم خونین جگر شود دل گفتا تو کن صبوری روز وداع یاران گفتم دلم پُر از غم گردیده در شب تار گفتا که...

ادامه شعر
ابراهیم جلالی نژاد

بنام خدا (اشک خون) در غم صادق (ع) ، امام شیعیان ناله خیزد از زمین و آسمان آتش افکنده ، غمِ جانسوزِ او در دلِ عشاق و جمله پیروان زین عزا گشته جهان ماتم سرا آه و افغانِ مریدان ، بی ام...

ادامه شعر
محمود فتحی

یک عمر اشتباه کردیم دیگر اشتباه نمیکنیم بردشمن خانه گی خود اقتدا کردیم دیگر اشتباه نمیکنیم خودرابدام فتنه گران مبتلا گردیم دیگر اشتباه نمیکنیم برنسل های آینده خودجفا کردیم دیگر اشتباه نمیکنیم اما ...

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

چه پایان شاعرانه‌ای شده قلب ما سخت دلتنگ دیوانه‌ای شده رفت و تنها گذاشت با خود مرا بعد او اینجا عجب دیوانه خانه‌ای شده‌ زیباییت شب را دگرگون می‌کند به که چه شب پر ستاره‌ای شده آوایت محو در گوشم ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا