- لیست اشعار
- موضوع
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
aaa bbb
در18 /02/ 1394 -
Asal Amiri
در18 /02/ 1382 -
سامان بقایی
در18 /02/ 1379
«من کفن کردم دلم را بارها مرده ام در فصل کوچ سارها» ???????????????????????? شوق حلّاجم به سر افتاده است می برند سرها به روی دارها ???????????????????????? روی زخم سینهام غلتیدهام شیونم را برده...
ادامه شعر«بادیه» خیّام ز مِی گفتی و سرمست شدیم در بادیه مجنون شده و هست شدیم آن واعظ و منبر که ندارد خیری با جام و مِی شبانه همدست شدیم پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...
ادامه شعر«فردا» فردا خبری ز جنّت و حوری نیست این لحظه گذر کند دگر سوری نیست احوال خوش جهان که باشد این دَم در عالم فردا به یقین شوری نیست پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...
ادامه شعربوی پیراهنت ای یوسف کنعانی من که به کنعان بکند دیده ز مصرت روشن من زلیخا وشم و تکه لباست در دست کند آیا دل منهم به جمالت روشن؟...
ادامه شعرآهسته آدمکها در باد و طوفانی که سالها ملخ ها و کلاغ ها آنها را انتظار می کشند می خندند. چه نظاره گر است آدمک ، آدمک با قلبی شکسته به حجمه ای از تاریخ به با دها و طوفان ها می نگرد. دو گروه ظلم و داد ...
ادامه شعرای خدا با نام تو آغاز شد هردربسته برویم بازشد نام تو بی شک بود مفتاح من می گشاید آنچه شدجانکاه من ایخدادانم که هر کس هرچه داشت بوده روزی اش بدان چیزی که کاشت هرکه در دستش بود بود ونبود آنچه بوده فکرتش...
ادامه شعربرایت من چقد کردم تلاشی ز آدم ها چه دیدم جز خراشی چه حاصل شد ازآن هایی که بودن هزاران تن رها کردم تو باشی
ادامه شعر«گفتم ، گفتا» گفتم که رنج هجران کِی می رسد به پایان گفتا غمت نباشد در چرخ روزگاران گفتم رُخش نبینم خونین جگر شود دل گفتا تو کن صبوری روز وداع یاران گفتم دلم پُر از غم گردیده در شب تار گفتا که...
ادامه شعر«سوز و آه» سوزی ز دل بر آید ، آتش زند جهان را گردد رها ز چلّه ، گیرد بغل نشان را آه دل شب تار ، تیغی بُرنده باشد ویران کند در اینجا ، کاخ ستمگران را آتش زند به خرمن ، آهی ز دل بر آید خشکیده م...
ادامه شعرهدف از خلقت من غم بوده یا که صبر و طاقتم کم بوده گله ای نکن گناهی کردم این فرشته نیست آدم بوده
ادامه شعرباز باران باز باران بی ترانه خالی از هر نوع بهانه میزند بر بام خانه میکند بر من اشاره یادم آرد روز دیرین ِلذت ان حس شیرین یادم آرد کودکی ها آن همه دلبستگی ها از پی هم میگذشتند با امید روشنی ها سبزی...
ادامه شعرمن وارث تنهایی عشقی هستم؛ که هنوز چشم براه ماندم ، برسنگفرشهای کوچه ی خیال. +++++++++ درتلاطم دریا ؛ دربین امواج خروشان ، غرق شدکشتی رویاهام . +++++++++ درآسمان احساسم عشق می رقصد ؛ ومن درخیال خود ،...
ادامه شعر«درمان دل» درمان دل غمزده با مِی باید بگشودن قفل جهل با آن شاید امروز اگر بهشت دوزخ گردد آن جنّت فردا به چه کارت آید پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...
ادامه شعرای مُشرّف به صبحهای پُرطلوع تو ما را دَماندهای ای آن که کلامت از باد و بود ملال تُهی ما به قوّتِ بارانهای تو نشانهگذاری شدهایم دست تو از آستینِ همهی فصلها بیرون است رو به جانبِ ترانهه...
ادامه شعر«چرخ فلک» در چرخ فلک کسی مرا خوار نکرد جز باده مرا بند و گرفتار نکرد لب ریز کن این سبو ز مِی ای ساقی مستی ، به کسی بدیِ رفتار نکرد پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...
ادامه شعر#دوپاره - شماره ۲ اختیار ویژه در خروش التهاب بی حد جان و تنت می نهد دژخیم تیزی تبر بر گردنت اختیار ویژه ای داری تو گویا این زمان تا سرت را او چگونه افکند در دامنت #مهدی_رستگاری ششم اردیبهشت سال یکه...
ادامه شعرچشم هایم حیرت زده شد. خیره در عکسی که به نانوایی چسبیده بود. جوانی زیبا و پنجه در پنجه کوه دماوند داشت. نانوایی سیاه پوش شده بود و چشم هایش پر از اشک. چه غم انگیز است و بعضی با رتبه ای بر دوش فخر عالم...
ادامه شعر«تا کی» فریاد ز این دست زمانه تا کی اندوه و غم و عذر و بهانه تا کی غم خوردن ما در این جهان بیهودست دوری ز بساط شادمانه تا کی پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...
ادامه شعردر شهری که تو نباشی رفتن زمستان و امدن بهار هیچ فرقی ندارد در هوایی که نفس تو نیست دل بهانه ای برای گرم شدن ندارد یعقوب پایمرد ...
ادامه شعرعشق بیاموز ؛ نه جنگ وخونریزی ، کودک تنها . ======== افطارمی کنم ؛ روزه ام را ، باعسل چشمانت . ======== شاعرشدم ؛ وقتی عشق رادریافتم ، درخیالاتم گم شدم ======= اشک هایم خشکید ؛ چشمانم بی سو ، نی...
ادامه شعر