به خودم آمدم و دیدم که عشقی نیست
عاقبت تمام عاشقان کامروایی نیست
شعله عشقت را دیدم اما
سوختن دل که تماشایی نیست
دل بیچاره من دیر فهمیدی
که هر زیبایی، دارای زیبایی نیست
با اینکه صدایت خوشنودم میکرد ولی
دل عاشق من دیگر منتظر آوایی نیست
از دیده ات که رفتم از دلت هم میروم
تو بگو مگر این رفتار ها رسم بی وفایی نیست؟
اگر اینبار غرورت بگذارد
سهم ما باز جدایی نیست
با غمت هم شادمان میشوم ای دوست بیا
حالا که رفتی در تن من دیگر حیاتی نیست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 16 اردیبهشت 1403 21:01
درود و سلام موفق و مانا باشید