تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمدهادی صادقی

«بادیه» خیّام ز مِی گفتی و سرمست شدیم در بادیه مجنون شده و هست شدیم آن واعظ و منبر که ندارد خیری با جام و مِی شبانه همدست شدیم پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«فردا» فردا خبری ز جنّت و حوری نیست این لحظه گذر کند دگر سوری نیست احوال خوش جهان که باشد این دَم در عالم فردا به یقین شوری نیست پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...

ادامه شعر
علی اصغر  طالعی نوجه ده

بوی پیراهنت ای یوسف کنعانی من که به کنعان بکند دیده ز مصرت روشن من زلیخا وشم و تکه لباست در دست کند آیا دل منهم به جمالت روشن؟...

ادامه شعر
سحر خالقی

دوباره دیدم خودم را در خواب های کیهانی درنور کلمات، شفایی پر از امتداد ربانی جاده ای گرم در تولد سبز مرمر که بود خاص، شگفت انگیز ، پنهانی رباعی نو اریحا...

ادامه شعر
مریم ناظمی

یک مزرعه بی‌کلاغ، رویایم بود یک خانه ی رو به باغ، رویایم بود شب دشنه به‌دست، در کمین من و توست یک گوهر شب چراغ، رویایم بود مریم ناظمی ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«درمان دل» درمان دل غمزده با مِی باید بگشودن قفل جهل با آن شاید امروز اگر بهشت دوزخ گردد آن جنّت فردا به چه کارت آید پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«چرخ فلک» در چرخ فلک کسی مرا خوار نکرد جز باده مرا بند و گرفتار نکرد لب ریز کن این سبو ز مِی ای ساقی مستی ، به کسی بدیِ رفتار نکرد پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...

ادامه شعر
رامین خزائی

من آدم و او همدم بدخوی نبود هابیل چو قابیل بدین سوی نبود این مَه، شبِ مهتاب ندارد شب او نیمی گُل و نیمی گِلِ بدبوی نبود با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«تا کی» فریاد ز این دست زمانه تا کی اندوه و غم و عذر و بهانه تا کی غم خوردن ما در این جهان بیهودست دوری ز بساط شادمانه تا کی پنجشنبه ۱۴۰۳/۲/۶ ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز #رباعی- شماره ۱۳ تقویم در باد آن عقربه ای که بی امان می چرخد بر دور سریع گذران می چرخد این عمر چو برگه های تقویم به باد رفته است و رها در آسمان می چرخد #مهدی_رستگاری هفدهم مرداد سال ی...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

از لحظه ی بیگانه شدن می ترسم وز دست جدا شده ز تن می ترسم ای بغض نفس گیر تو هم یاری کن کز غنچه ی پرپر به کفن می ترسم ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

#رباعی - شماره ۱۳۳ خر جهل ان کس که خر جهل به اصرار براند بگذار که در فاجعه خویش بماند بیهوده مکن عمر خوش خویش تلف با 《آن کس که نداند که که نداند که نداند》 #مهدی_رستگاری ششم اردیبهشت سال یکهزار و چ...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

رفتی که تورا دمشق فریاد کند روزان وشبان عشق فریاد کند ماندیم وهزارخاطره،بوی علف ای عشق!بگو که عشق فریاد کند...!

ادامه شعر
رامین خزائی

میخانه و می کار مرا زار نمود هم سایه و همسار، چه بسیار نمود یاری که نداریم ولی یاورمان نادیده مرا طعمهٔ عیّار نمود با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی ...

ادامه شعر
فائزه مومیوند

بی عقل و شعور از بغلم رد شد و رفت چون آدمِ کور از بغلم رد شد و رفت مانند کسی که دیده جن ، خوشبختی با سرعت نور از بغلم رد شد و رفت...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

راز منصور من به دار لب منصور حزین بردارم کشته گر گشته ام لب ز دین بردارم گفته ام دار کم است جمسمم باد دهند اتشی باید کز این بتکده دست بردارم عشق ان نیست که راز لبت مخفی کنم عشق ان است که راز از لب ...

ادامه شعر
علیرضا همتی فارسانی

غم داشت نقاب شادمانی زده بود پیری که خودش را به جوانی زده بود از زخم زبان دیگران کفری شد حتی به خودش انگ روانی زده بود علیرضا همتی فارسانی...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

#رباعی - شماره ۱۲۹ در تنهایی.. تنها شده بودیم زمانی تو و من پر ریخت در آن فضای خوش مرغ سخن من چشم به هم نهادم و لب هایم شد جذب بدان لبان و دندان و دهن #مهدی_رستگاری بیست و پنجم فروردین سال یکهزار ...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

ما رهگذران خام بی استعداد افتاده به چنگ وحشی استبداد نقشی به جهان نمی توانیم کشید جز سرزنش دروغ و نفی بیداد

ادامه شعر
سیاوش دریابار

دعای شب این سلام صبح من بس آشناست دوست داشتن تو از لطف خداست گفته بودم دوستت دارم ای رفیق گفتن این حدیث راز بین ماست در درونت راز داری میکنی اما بدان راز اصلی بین جان من جام شماست از ازل با بارش ا...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا