من یزید عشق
بی تو هرگز دل نخواهم داد ننگ و نام را
سر نخواهم کرد بی تو دولت ایام را
کعبه آمال خود را از دو چشمت یافتم
غمزه ای کن تا ببندی بر تنم احرام را
رخ نما از راز و رمز نام لیلی گوشه ای
تشنه تر کن خاطر مجنون ناآرام را
حکمتی از من یزید عشق و مافیها بگو
تا بسوزانی به شوقت خلوت بسطام را
هرکه از دردی کشان دلبر دردانه نیست
گو به نزد ما نگوید بعد از این پیغام را
کاش می شد روزگاری در کنارت طی کنم
تا بریزم زیر پایت فرش صبح و شام را
لا به لای فتنه های تو گرفتارت شوم
هر دم از شهد شکرخندت بگیرم جام را
کفتر جلد تو هستم شوق پروازی بده
تا بگیرم از نگاهت گوشه ای از بام را
♤♤♤
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 17 اردیبهشت 1403 09:30
محمد مولوی 17 اردیبهشت 1403 16:01
یاسر قادری 17 اردیبهشت 1403 19:57
درود بر استاد معصومی زیبا سخن
محمود فتحی 18 اردیبهشت 1403 12:04
درود برشما مرد کعبه جناب معصومی
درپناه کعبه باشید به مهر