3 Stars

پشیمان

ارسال شده در تاریخ : 24 فروردین 1403 | شماره ثبت : H9428947

دل من قرص ِ ماندن بود و می گفتم که میمانی
به سخره میگرفتم این و آن را در پریشانی

به ریش هر که عاشق میشد و می باخت خندیدم
....خدا زد لکه ننگ نبودش  را به پیشانی..‌

کسی را دوست میداری خبردارش کن از عشقت
وگرنه این تو و این حسرت و عمری پشیمانی

ویا وقت جدائی فصل ها را زیر و رو کن بعد...
نه مثل من دم پاییز و در یک روز بارانی

منی که  لکه ننگ ِشراب از شعر می شستم*
نشستم باده باده، شعر می نوشم به آسانی

و جوری می گریزم از خودم مانند سربازی
که وقت مُهر برگِ مرخصی، از درب دژبانی

خدایا در جریانی چه میخواهم برَش گردان! ...
قدیماً واضحاً میخواستم، این بار پنهانی

اگر چه خُرده میگیرند" آ " تنوین نمیگیرد
قدیم *من  شمائید و خداوندید و  میدانی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 54 نفر 67 بار خواندند
امیر عاجلو (25 /01/ 1403)   | محمود فتحی (26 /01/ 1403)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (25 /01/ 1403)  
تعداد آرا :1


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا