تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
مرتضی (اشکان) درویشی
در28 /03/ 1367 -
اصغر چرمی
در28 /03/ 1354 -
سیده مریم جعفری
در28 /03/ 1366 -
سیده فاطمه سید علی خانی
در28 /03/ 1360
گیلاس گیلاس گوشواره هایَ ش طعم نوبرانه می دهند خیابان تابستان ...
ادامه شعر«کوچ پرستو» دلم گرفته بگو باغبان چه باید کرد برای سوز فتاده به جان چه باید کرد شکسته بال و پرم در حریم تنهایی برای بغض گلو این زمان چه باید کرد دلم سراغ تو گیرد نوید من امشب بدون نور مَهِ آسم......
ادامه شعر.......معبد عشاق...... گویند شبی لیلی به چاهی فتاد دام میگستراند داد از بیداد داد گفت این عجب رندی ست مجنون شاید این دام او بهر صیدش نهاد سخت برآشفته زین کار مختصر گفت این دام شیرین در جان شاد ا......
ادامه شعرگفتند که آه است و نمی بخشندت گفتم که مباح است و نمی بخشندت گر یک غلط از قافیه را می بخشید گفت عشق گناه است و نمی بخشندت با احترام تقدیم به نگاه پرمهرتان کهنه سرباز ایرانی رامین خزائی......
ادامه شعرتا خِرَد را به کناری زده است خودباره کشور آوار شد و ملتِ ما آواره دار و زندان شده ابزارِ ستم ، از آن رو تا که سالوس بَرَد هستی ما همواره موریانه زده بر باغ و درختان بیمار باغبان است که بر سر بزند،......
ادامه شعرهمۀ شهر، غلط حرف مرا می فهمند یا پر از خوله و خط، حرف مرا می فهمند گرچه احساس دلم حرف ندارد اصلاً چشم های تو فقط حرف مرا می فهمند ......
ادامه شعراینجا که منم، سکوت، زخمی کاریست موسیقی تلخ بیصدایی جاریست شب آمده، صدها نُتِ غمگین خفتهست در بغض پیانویی که در انباریست ......
ادامه شعرمن شکستم تا تو دل را نشکنی، اما چرا می کشانی پای دل را با خودت تا ناکجا من شکستم بی صدا اما نمی دانی چه شد از کنارم می روی بی من چه آسان بی وفا می روی بی اعتنا از شهر قلب شاعرم می زنی خنجر به پشتم ن......
ادامه شعربسمه اللطیف تلخکامی تلخکام از سمّ جانکاه و جگرسوز شرنگ می کشم هر شب به دیوار اتاق خویش چنگ بی گمان مرگی است تدریجی و پردرد این چنین زندگی کردن به کام مرگبار این نهنگ منفجر شد فقر در فرهنگ و دارایی ......
ادامه شعرخانه، بدونِ تو، هنوز نفس میکشد، اما، محتضریست، رو به مرگ! #لیلا_طیبی (صحرا) ...
ادامه شعرزمانی که داشتم نام نو ماند و ورد زبانی که داشتم یاد تو ماند و نام و نشانی که داشتم ماناتر از همیشه در آغوش حسرتم عطر تو ماند و وهم و گمانی که داشتم در دست های خالی من از قمار عشق برگ تو ماند و بیم......
ادامه شعردلت درخانه غم بسته برو بیرون جهان را بین گذر برباغ و بُستان کن برو سروِ روان را بین ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ ازل درباغ گردش کن بیا بعدا به قبرستان به دیدارِ رفیقانت خرابه این مکان را بین ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ هزاران چشم شهلا بی......
ادامه شعررفتم از کوی تو جانا که نباشی و نبینم از من شده ای دل زده وغمگین رفتم که نبینم اینگونه زانوی غم بغل گرفتی بد از من به خلق گویی با آه، نفرین فکرم شده بد......
ادامه شعریک مرد خسته حیرون با یک دنیای ویرون با کولباری از غم نشسته توی ایوون خیره مونده نگاهش به سنگ فرش خیابون خیابونی قدیمی مشرف شده به ایوون با آدم های یک رنگ که میگذرند بی امون یک شاعره شکسته غم توی ......
ادامه شعرو این انتظار بی سرامان بهت زده روری مرا به قهقرا خواهد برد و این دل تنش های آشوب زا پایان خواهد یافت و مرا نه توان بودن است و نه توانی برای ماندن و آن ازل، طنین من خواهد شد......
ادامه شعر«پند نامه» مکن شک که اینجا سرای فناست کسی ماندنی باشد اینجا خداست به هر دست دادی بگیری چنان چو نیکی کنی ، نیک بینی سزاست مکن دیو جان را تو درنده خو که دیو درون تو نفس هواست تو تا می توانی بکن......
ادامه شعربسمه اللطیف دریای زیبایی ای چشم های تو فروزان همچو الماس درد و دوای توام غوغای احساس زیباییت دریا است و هرگز نگنجد اوصاف آن در هیچ گونه حرف و مقیاس بشنو طنین ذکر نام دلنشینت از هر تپش در ساحت این ق......
ادامه شعربا رفتن تو همسفر تو جان من است این جان ما را جان به جانش بکنند به جان تو سوگند از تو دل نمی کَند چون که بی تو پاییز است تمام پس کوچه های شهر دلم بی تو حتی این حوالی پرنده پر نمیزند حتی خورشید هم ......
ادامه شعرپیش آمده تا بحال؟! که نگاهی در چشمانت جا مانده باشد و سَری بر شانه هایت … و صدایی در گوشَت … و تو پیر شده باشی به پای هر آنچه مالِ تو نیست ؟ #الی_مطلق ......
ادامه شعردارم گله ای در دل از یار دل آزارم داند که ز عشق او دربند و گرفتارم گفتم همتی کن یار تا باز رها سازم دل از غم عشق تو زنجیر ز پاهایم گفتا ره عشق اینست دربند و گرفتاری گر دل نداری تو اسمی مبر از یاری گفت......
ادامه شعر