دلتنگ توام
ای بی خبر ازمن که می آلوده ومستی
پیوسته پرستار غمم بوده و هستی
ازدوری تو جان به لبم ؛ دل تودلم نیست
دنیا که ز من ردشده ؛ همگام توهم نیست ؟
عطری که نسیم ٱوردش ، می بردش باد
دلتنگ توام چاره کن ای خانه ات اباد
من بی تو مثال گل توفان زده هستم
پژمرده و پرپر شده ؛ اما ز تو مستم
چون رود پر از بغض که با سینه خزیده
مرداب نصیبش شده ..؟ دریا نرسیده
مانند گل قالی عشاق کهن دیر
درحاشیه گنجانده شد ازدور شودسیر
در باورتو لذت عالم زر و سیم است
درباور من حرمت دل عشق سلیم است
پیرنظر(سلیم)
زمستان : ۴۰۲
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 01 اردیبهشت 1403 17:59
!درود
امین غلامی 01 اردیبهشت 1403 22:26
تکه نانی به دستش دادم.
چقدر خوشحال شد...
به گمانش که دنیا، به دستش دادم.
قیمت نان همی، درهمی بیش نبود.
به گمانش که همه دارو ندارم، به دستش دادم.
زیر لب زمزمه میکرد، خدایا شکرت.
به گمانش که خدا را، به دستش دادم.
اسممو تو گوگل سرچ کنید ????
امین غلامی (شاعر کوچک)
و از شعرهام در سایت های مختلف دیدن کنید ????
محمد مولوی 14 اردیبهشت 1403 00:01
سلام شاعر بزرگوار
تولدتان مبارک