تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
افسانه نجفی

_چنگ می کشد بر سینه ی دیوار؛ نفس! نو عروس ِشوهر مرده ی شب بیدار... _کاش عشق یک بار مرهمی می شد بر زخم های دلخستگان در این دیار... _بعد مرگ ِاُمیّد؛ سگ های یأس هر شب می شوند هار......

ادامه شعر
کاظم قادری

من کجا دلبر کجا این بازی بیهوده چیست راه پیمودن به روی این پل فرسوده چیست وقتی اختاپوس بحران می برد با خود مرا حرف از زیبایی شنهای کف آلوده چیست در میان مستطیل جهل و جنگ و نان و ننگ حُسن ماندن روی س...

ادامه شعر
حسن سهرابی

گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزل‌ست

ادامه شعر
یعقوب  پایمرد

در شهری که تو نباشی رفتن زمستان و امدن بهار هیچ فرقی ندارد در هوایی که نفس تو نیست دل بهانه ای برای گرم شدن ندارد یعقوب پایمرد ...

ادامه شعر
یاسر قادری

ایستاده ام به نماز و تو را عبادت میکنم یعقوبم و پیرهنت را با دیده زیارت میکنم خرده نگیر بر من عاشق، اختیارم نیست به نسیم گذران از کنارت هم حسادت میکنم با خود گفتم،عاشق نشو،دیوانه میخوانند تو را شرح...

ادامه شعر
امین مقدس

<<در پرانتز>> <<در دفترم نامِ تو را دیشب نوشتم>> شد شعله‌ور هر برگه تا از تب نوشتم شد حلقه دستانِ پرانتز دورِ ما تا وقتی کنارت از خودم مطلب نوشتم دارم فراوان پیروان در هر م...

ادامه شعر
mostafa kermani

آمده ام نیامدی آمده ام رخ بنگرم من از تو شعر و غزل نیامدی آمده ام که دل برم من از تو جام عسل نیامدی آمده ام شیدا کنم شیدا شوم آرام من نیامدی آمده ام رسوا کنم رسوا شوم آرامشم نیامدی آمده ام در...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_آغوش عشق آویخته بر گردن دار _و ما از دست هایمان؟! بر نمی آید هیچ کار... _مگر نه امامزاده ها غارتگر دردند؛ پس چرا دار آبستن ِ باوری تازه است؟! _جار می زنند ناجیان در شهر: مرگ بر استکبار! _مردمان زی...

ادامه شعر
پروانه آجورلو

دفترم پر شده از نام تو و یاد تو و عطر تو دلدار حالا تو بگو: من چه کنم؟؟؟ داغ فراقت شده زخم دل بیتاب دوری تو دردیست بزرگ؛ تو جان منی دلبر شب را سپری کردم با اشک؛ غم و حسرت... هر شب که تو می آیی در فکر ...

ادامه شعر
مهران امیرسالاری

جان ناقابل فدای آن قد و بالای تو قند و شیرینی است آن لب‌های بی همتای تو هر چه قنّادی میان شهر دیدم بسته شد صنف قنّادان شکایت کرده از لب‌های تو ...

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

سوالی‌ترین پاسخِ پرسش من کجایی که بی تو دلم سخت تنگ است؟ کجایی که از زندگی بیمناکم به هر راه رفتم پُر از رنج و سنگ است شبیه کلاغی که در دست تقدیر به رویش هزاران نقابی ز رنگ است..‌. دل این کلاغ از...

ادامه شعر
سجاد صادقی

من قلعه ی آبادی در کنج زمان بودم بی زلزله و جنگی ، آوارترش کردند یک پنجره از من که ، سودای رسیدن داشت کندند از اینجا و ، دیوارترش کردند هر رهگذری از من ، کج کرد مسیرش را هرکس متمایل شد ، بیمارترش کردن...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_می زند تیغ خاطره؛ رگ های خیال را _سست می افتد می بوسد تن بی جان ِ رویای محال را! _ماهی تُنگ عشق است دوست دارد حتی تصویر دریای زلال را......

ادامه شعر
یاسر قادری

با من بمان با من بخوان، ویرانم عشقم در ذهن درگیر توام،بدان حیرانم عشقم هندو به عودش نازد و من بویت عشقم هستی به آتش میکشم در کویت عشقم پر کن سبو ، دستم بده پیمانه عشقم باده به دست میرقصم،مستانه عش...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری
آرزو بیرانوند

نه حال ِ زندگی نه عشق و نه جنون اصلا بدون تو چی داره خونمون؟ رفتی ولی دلم از تو نمی بُره این جای خالیته که پیش من پُره توو انتظار ِ تو توو درد ِ خاطره بی خواب میمونن پلکای پنجره ابرا که می بارن عط...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

بهار استُ اُردیبهشتُ بادِ لطیفی می وَزَد عطرِ گلهآ خاطره یِ آغوشَت را برآیم زمزمه میکند. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
افسانه نجفی

_باز هم من و این تنگ گذرگاه... _شبی سراپا تیره پوش کمین کرده چون راهزنی پست بر سر راه... _می کند دم به دم دشنه اش را تیز با آه! _غم عشق چون نوشدارو می زند خیمه ای بر ناخودآگاه... _می کنم عیش سر م...

ادامه شعر
امین  غلامی

پریشان حال آن موی پریشانم. که در خواب پریشانم. پریشانتر ز بیداریست. امین غلامی (شاعر کوچک)

ادامه شعر
حامد نوروزی

چند می فروشی؟ گفتمش چه می فروشی ؟ گفت دل گفتمش چند می فروشی ؟ گفت به اندازه لبخند گفتمش پس مال تو "تنها بخند" او خندید و از دستان من دل را ربود وقتی بخود آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتا...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا