عشقش به دلم مانده و روحم به فنا رفت
در ما غزلی مُرد، که یارم به جفا رفت
مجنون شده و جان و دلم سخت گرفتار
آفت که به جان زد، فکرم به هَجا رفت
دل در گرو اش بودِ و جانم به تزلزل
آشفته و گیجم که چرا یار به خطا رفت
بیچاره دلم، بُهتزده گشته و خاموش
با یار بگویم که چنین کرد! کجا رفت؟
افسرده شدم اشک ز چشمان شده جاری
آن حس قشنگ از همه جانم، به خدا رفت
چند بیت غزل گفتم و چند شعر دو بیتی
این درد به جانم زد و آهم به هوا رفت
در فکر، همی بودم و جانم به تلاطم
کین عشق چرا آمده «هایل»، و چرا رفت
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 06 اردیبهشت 1403 09:49
درود بزرگوار ا
کیوان هایلی 06 اردیبهشت 1403 10:09
درودها خدمت شما بزرگوار
سپاسگزار مهرتان