3 Stars

بازتاب

ارسال شده در تاریخ : 17 اردیبهشت 1399 | شماره ثبت : H949868

چقدر بی تو
جهان خالی‌ست
ابرِ گریه هست ولی
از سوزِ دل
آسمانِ سینه
دچارِ خشک‌سالی‌ست
باران شو
بِگُدازم از عشق
تفته کن جگرم
این منم
در قاب کهنه‌ی غمت
بی‌پرده ببار
گور آرزوهای منست،پنجره
ببار برین گور
شاید روزی نه چندان دور
ازین روزنه‌ی پُر اندوه
رخنه کند نور
من اینجا سخت
به رویش انگشتانم
ایمان دارم
چه می‌شود؟!
تو آنجا باران شو
من اینجا
جوانه‌ی تو

✒مینا_یارعلیزاده

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 11 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 172 نفر 522 بار خواندند
امیر عاجلو (17 /02/ 1399)   | مسعود مدهوش (17 /02/ 1399)   | طارق خراسانی (17 /02/ 1399)   | سیدمحمد طباطبایی (17 /02/ 1399)   | محمد مولوی (17 /02/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (17 /02/ 1399)   | علی معصومی (17 /02/ 1399)   | علی روح افزا (17 /02/ 1399)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (17 /02/ 1399)   | سیلویا اسفندیاری (18 /02/ 1399)   | مسلم روانان مهر (18 /02/ 1399)   | ایمان اسماعیلی (18 /02/ 1399)   | خسرو فیضی (18 /02/ 1399)   | مینا یارعلی زاده (18 /02/ 1399)   | منوچهر فتیان پور (18 /02/ 1399)   | مرتضی دولت ابادی (18 /02/ 1399)   | عباس ذوالفقاری (18 /02/ 1399)   | حامی شریبی (18 /02/ 1399)   | زهره خمری (19 /02/ 1399)   | کرامت یزدانی(اشک) (10 /12/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :14


نظر 24

  • امیر عاجلو   17 اردیبهشت 1399 19:15

    لطیف و دلنشین applause applause

  • مسعود مدهوش   17 اردیبهشت 1399 19:28

    درود بر ایران بانو rose rose rose

    زیبا مرورتان کردم rose rose rose rose rose applause applause applause applause

  • طارق خراسانی   17 اردیبهشت 1399 20:09

    سلام و درود

    باران آتش
    و چون ققنوس از دل آتش متولد شدن
    چقدر عشق مقدس است خورشیدی که هرگز خاموش نمی شود

    بسیار زیباست

    در پتاه خدا






    rose

    • مینا یارعلی زاده   18 اردیبهشت 1399 15:22

      رسم ققنوس است در آتش
      از خاکستری‌ترین بال‌هایش
      سپیده می‌دمد
      #مینا_یارعلیزاده

      من به قربان
      عشق
      که تنها قبله ی
      بی تقلبی ست
      که تقدیر برایم
      رقم زد
      و بر قلابش
      دلم بی تقلا
      قهرمانانه
      بوسه ها
      بر قلم زد
      بداهه۱۸اردیبهشت۹۹
      پیشکش به استاد ارجمندم
      سپاس که می خوانیدم
      که هر خوانشی، خوانش ادیبانه و عمیق شما نخواهد بود
      rose rose rose

  • سیدمحمد طباطبایی   17 اردیبهشت 1399 20:27

    درودتان غزل بانو یارعلی زاده
    لطیف بود و دلنواز
    applause applause rose rose rose rose

  • محمد رضا درویش زاده   17 اردیبهشت 1399 20:30

    درودبر شما زیبا سروده اید rose rose applause applause

  • علی معصومی   17 اردیبهشت 1399 21:36

    درود ها بر شما
    بانو یارعلی زاده ارجمند
    ☆☆☆☆☆
    rose rose rose

  • علی روح افزا   17 اردیبهشت 1399 22:35

    درود بر شما.......... rose

  • ابوالحسن انصاری (الف. رها)   17 اردیبهشت 1399 22:48

    درود بر شما rose rose rose

  • سیلویا اسفندیاری   18 اردیبهشت 1399 00:44

    درود بر شما مهربانوی ادیب
    از احساس خوب شعرتان بهره بردم
    قلمت سبز applause applause rose

  • ایمان اسماعیلی   18 اردیبهشت 1399 11:37

    درود بر شما زیبا بود rose

  • خسرو فیضی   18 اردیبهشت 1399 12:16

    . درودها نثارتان باد rose
    . استاد . مهر بانوی فرهیخته . خرسندم که روزی در همان کلاس درس شما
    . مشق نوشته ام . . ولی نه به هوش سرشار و نکته سنجی بانوی ادیب rose
    . نیز . می بینم اساتید محترم جز تحسین و تمجید ننوشته اند rose
    . اممما . بنده کُند ذهن ارتباط منطقی بین بندها ششم . هفتم و هشتم نمی بینم . .
    . که آسمان سینه دچار خشکسالی . . باران شو د. . و بسوزاند !!!
    . البته آرایه اغراق هم هست .
    . و در نهایت همچونان گذشته سروده ای ناب . زیبا . و شیوا را خوانده ام
    . روزگادتان سرشار شادی و نشاط و امید باد rose
    . rose rose applause applause rose rose

    • مینا یارعلی زاده   18 اردیبهشت 1399 15:39

      درودها گرامی
      و سپاس ها مهر حضورتان را
      و اما بعد...
      باران که بر کویر میزند، چگونه است؟
      داغ بزرگی که با قطراتی شروع به بخار میکند
      بوی دود و تفتیدگی از زمین برمیخیزد، شرجی و پختن...
      تضادی که دیدید با نهایت آگاهی نگارنده بود
      سینه دچار خشک‌سالیست هزاران سال نباریده بارانی،
      انتظار ندارید که با اولین جرقه های باران، سیل به پا شود،
      ابتدا این کویر، آتش درونش را بیرون می ریزد
      مثل شمشیری در کوره و زیر چکش‌های پیاپی،
      آب میریزند بر این شمشیر، تا آبدیده شود، برّان و فولادین؛
      با این ذهنیت این دلِ پر آه و سینه ی پر سوز، باران می خواهد
      تا به کمال برسد و....
      و کیست که نداند عشق معجزه های بسیاری در آستین دارد

      درود بر شما ادیب هم مکتبی ام
      من هرگز در دانشگاه شاعر نشدم
      از نوجوانی منبع جوشش الهه ی شعر بوده ام
      و تا به اکنون به جوشش است که شاعرم
      و گرچه دانشگاهم را منطبق با این شور نمودم که:
      "سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
      مزد اگر می‌طلبی طاعت استاد ببر"
      ولی به جرات میگویم همان قلم چموش و همان احساس رام نشدنی
      همچنان مولفه ی اصلی سپیدهای شیشه‌گونم هستند
      و همواره مشق سپید میکنم تا عشق هست و تا این الهام، من هستم.

      بمانید به مهر و تا همیشه سبز
      استاد گرانقدر rose rose rose

  • عباس ذوالفقاری   18 اردیبهشت 1399 21:31

    سلام....بازهم شما بازهم زیبایی بازهم لذت بردن ازادبیات...افرین

    • مینا یارعلی زاده   20 اردیبهشت 1399 17:20

      سلام و درود و مهر گرامی
      گوارای نگاه پرمهرتون
      زنده باشید و برقرار rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا