آمدم جانم به قربانت کمی دیر آمدم
من برای دیدن یک عاشق پیر آمدم

خوب میدانم تمام عمر خود غم خورده ای
من هم اینک با دلی از غصه ها سیر آمدم

من برای همدلی ای عاشق شوریده دل
در غروب سرد پاییزی و دلگیر آمد...

دیماهِ غرقِ درد است، اردیبهشت بی تو
پائیز پیر و زرد است، اردیبهشت بی تو

دستم بگیر ای عشق تا از نفس نیفتم
آغاز یک نبرد است، اردیبهشت بی تو

گویا که تیغ تقدیر آلوده شد به خونم
یک لخته خون سرد است، اردی...

گفتم بِکَنم از تو و آن خاطره ها دل
شاید بشود دست به دامان خدا، دل

باید بروم مسجد و آنجا بنشینم
تا دست برآرد به تمنّا و دعا، دل

بر چهره نقابی زده ام تا نشناسند
این روی سیاه منو این شهر ریا، دل

دیوان...

(برای دخترم آنیا)

در گوشه ی چشمان تو جائیست که بی تاب من است
جایی که در آن معبد و میخانه و محراب من است

اوضاع جهان روبه زوال است ولیکن
در عمق نگاه تو چراغیست که شب تاب من است

هِی میبرد ازما دل و د...

این قلب پر از درد دگر مال کسی نیست
چون در سر شوریده هوا و هوسی نیست

چشمان تو آزادی مشروط به من داد
دلتنگ قفس هستم و دیگر قفسی نیست

خاموشی این سینه که از بی نفسی نیست
در سینه نفس هست ولی هم نفسی نیست...