«قناعت»
دل سپردن بر چنین دنیای دونی بهر چیست؟
هر که آمد ماندنی هرگز نباشد رفتنیست
ثروت اندوزی نگردد مایه ی درمان درد
بیش از یک لقمه و یک پیرهن مال تو نیست
گر شوی شدّاد و جنّت را بسازی این زمان
سهم تو تنها کفن از جنس کرباس نخیست
لُعبت پیری بود دنیا که افسون می کند
گر کند افسون تو را این پیر زن شکل پریست
باغ دل را از درخت جود و بخشش پُر نما
میوه اش را گر ببخشی قلبت آرام و غنیست
زندگی معنای آن در خوی انسانییت است
گر نباشد خوی انسانی چه فرقی با خریست
گر نباشی برده ی نفس هوا در روزگار
آدمییت قیمتی دارد گرامی گوهریست
لحظه های عمر آدم گوهری باشد گران
لذّت از عمر گران باید بری عمرت دَمیست
می وزد باد خزان و می برد عمر گران
چشم بر هم می زنی بینی که امروزت شبیست
«مخلص صادق» اگر قانع شوی در زندگی
می شوی قارون دوران زندگانی نعمتیست
پنجشنبه99/6/13
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 02 اردیبهشت 1403 13:01
درود بر شما
محمدهادی صادقی 02 اردیبهشت 1403 22:58
درود
محمود فتحی 04 اردیبهشت 1403 07:40
درود برشما وراستی وحقیقت
درپناه حق باشید