- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
زهرا جعفریان
در29 /02/ 1380
هجوم میآورند شهابهای دلتنگی با یک دنیا اندوه دنبالشان رویِ صفحهی خطدار دلم وقتی میخواهم بچینم از آسمان رویاها را، جالب نیست دنیایی که به عنوان آدم بزرگها ساختیم؛ با اشتیاقی کودکانه بیا دستهایم...
ادامه شعرعاقبت مه مرا در خود بلعید. می دویدم و فریاد می زدم اما تمام راه ها ناپدید شده بودند پیش از آنکه قله را ترک کنم مه از راه رسیده بود... هر بار پیش از رفتن گمان می کردم که باید تو را ببینم. اما حال دیگ...
ادامه شعربهار در راه است کاش عطرِ بدنش با گلها به مشامم برسد او دِگر رویا نیست حِسی در رگِ من است. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرنگاهم سبز افکارم خاکستری شعرهایم سپید و قرمز واکنشم به اتفاقهاست، من یک رنگینکمانِ به ناکجا کشیده شدهام وقتی از باران فقط خیس شدنش را بلد بودم. جوادمرادی ...
ادامه شعررونق گرفته جمعه بازار ِ دلم بی تو دیگر به هیچ خریداری خرسند نخواهد شد!!! دست آموز عشق که بشوی از همه رمیدنت حتمی ست......
ادامه شعرنوشت اشک ریخت و خوابید او شاعری دلشکسته است لطفا آهسته بخوانید. #آگرین_یوسفی
ادامه شعرمیخانه های شهر را سیل برده ولی میخانه جای اشک ریختن نبود ای دلبر آرامی شب خواب از چشمانم گرفته خلوت شامگاهان جای هیاهوی خاطره هاست ای دلبر اندوه شعر های زیادی دفن شده زیر لب هایم مهر ل...
ادامه شعر۱ بر قواره دل چروک خورده عشق ۲ در زوال عمر برگ ریزانَ ند فصل ها ۳ در چهار خانه ی تن قلبم پازلی ست گمشده ۴ در جاده های بی عبور سرکشی می کند نقره فام نگاهت ۵ خاطره شده نگاهت در ذهن عاشقَ م ...
ادامه شعرحالا که سیاهند سقف آروزها برایمان، یک چمدان ستاره بیاور تا با آنچه از کودکیمان بجا مانده است ستارههایمان را بچینیم. جوادمرادی ...
ادامه شعر_با دست هایی که مدام توی هوا تکان می داد روبه رویم نشسته بود افسانه می گفت یا که پند می داد؟! نمی دانم... _به گمانم آغوشش پرت ترین دژ ِفراموشی بود! _دلم عجیب هوای تبعید شدن کرده بود در تنگنای بازوان...
ادامه شعرنگارا تو بیا نگذار شعر فراقم به درازا بکشد عمر شاعر به بلندای همین وعده پوشالی فرداها نیست ! #محمدعلی_یوسفی
ادامه شعرمروارید دریا کجای قصه ی مروارید دریا تو نیستی قلبم تاریکه توی این روزهای دل شکستن دلم با موج دریا همرنگه نمی خوام موج ها طوفان بشه دلم از دلشکستن بیزاره نزار صید ترال من و از دریا برداره تو غمگینی دل...
ادامه شعر"وطن" که در پس هر برگی رگی جوانه می زد، که ساقه ها شده بودند، استخوان هایم، که سفرهای به تو پیش می افتاد در گوشت و پوست ام. وطن! با تو سخن می گویم ای آفتاب! شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...
ادامه شعر_عجیب گیج و سردرگمم! _اگر این شهر؛ هوایش مردمش کوچه پس کوچه هایش تمامش شبیه توست... _پس چرا من هنوز دلتنگم از نبودنت؟!...
ادامه شعرچه فاصله ای است لایتناهی میان...... خواستن و نرسیدن......عشق و نفرت....... مرگ و شهوت. وچقدر به هم نزدیکند....نرسیدن وخواستن......... نفرت و عشق....... شهوت و مرگ. و ما متحیر مانده ایم میان فاصله ...
ادامه شعر_همین دیشب زنی؛ تمام زیبایی و وقارش را به دستان ِ بی جان خود به پیشواز مرگی تلخ فرستاد به پای طناب دار!!! _ای کاش که لبخندی ناگهان می شد سدّ ِ راه پاره می کرد این طلسم ِ نحس تنهایی... _همین دیشب مرد...
ادامه شعردر پلک هایت تنهایی ام گم می شود و در دست هایت خواب هایم بگذار نگاهت را به دریا بسپارم که آرام پلک می زند ✍رجبعلی باقری #سپکو_پلک...
ادامه شعر_آنیما و آنیموس؟! _نه!!! گمان نمی کنم؛ چرا که من همیشه تو را بیشتر از خودم دوست داشته ام... من تو را جور بهتری دوست داشته ام! _نیمه ی پنهان و تاریک؟! _نه!!! من یقین دارم دستانی تو را همپای روشنایی ه...
ادامه شعر_در عجبم از خاک! چگونه می خواست این همه عظمت را یکجا ببلعد؟! _اگر این باران بی شرم؛ به داد ِ خس خس خسته نمی آمد گلوی زمین نه! تاب نمی آورد... _آخ!از این رفتگان ِ پاک ؛آخ!...
ادامه شعر