آهسته آدمکها در باد و طوفانی که سالها ملخ ها و کلاغ ها آنها را انتظار می کشند می خندند.
چه نظاره گر است آدمک ، آدمک با قلبی شکسته به حجمه ای از تاریخ به با دها و طوفان ها می نگرد.
دو گروه ظلم و داد و اینک آدمک با آه و حسرت به شکستهای داد در هنگامه های از تاریخ می نگرد
ظلم پوستین عدالت را می پوشاند و خودرا زیبا نشان میدهد و عدالت را در منجلاب که پیش میبرد غرق میکند.
در پوست عدالت گرگیست که خفا پذیرفته و عدالت را بدنام و بی شرف می کند.
ظالمان امروز عدل می خواهند اما چه عدلی که شیطان آن را پوشیده است
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 16 اردیبهشت 1403 20:59
سلام ودرود
جلال بابائی 16 اردیبهشت 1403 21:02
با سلام و درود فراوان بر استاد گرامی بسیار سپاس گزارم
محمود فتحی 17 اردیبهشت 1403 12:18
درود جناب جلالی کلاغا هم بریش آدمهای ایندزمانه حق دارند بخنند
چون بعضی آدمها فاقد هرگونه شرم حیا میباشند
جلال بابائی 17 اردیبهشت 1403 18:13
با سلام و درود فراوان خدمت استاد بزرگوار بسیار سپاس گزارم