من وارث تنهایی عشقی هستم؛
که هنوز چشم براه ماندم ،
برسنگفرشهای کوچه ی خیال.
+++++++++
درتلاطم دریا ؛
دربین امواج خروشان ،
غرق شدکشتی رویاهام .
+++++++++
درآسمان احساسم عشق می رقصد ؛
ومن درخیال خود ،
جامی ازدوستداشتن می نوشم
+++++++++
ناقوس مهرت ؛
در ژرفای قلبم ،
چه خوش به صدادرآمده ،
وپرندگان خیالم چه خوش
درآسمان عشق پرمی کشند .
+++++++++
سرکشیدن جام لبانت ؛
درمیان بازوانت مستم می کند،
دوست دارم این دوستداشتن را .
++++++++
شایدعشق ؛
پروانه ای ست ،
که درضمیرپنهانمان جاخوش کرده .
++++++++
خودم را تیکه تیکه می کنم ؛
جزء به جزء ،
تحمل هیچ رنجی راندارم.
+++++++++
اوتمام نمی شود ؛
باید تمام کنم ،
خودم را.
++++++++
اندیشه ام ؛
خفه می کند ،
صدایم رادرحلقومم
+++++++++
عشق ؛
چیزی نیست جز ،
رمان جن وپری .
+++++++++
نقاش خوبی نبودم ؛
شکیباترین منتظر بودم ،
که انتظار رادرخیالم می کشیدم
++++++++
در خیالم
جامی از شراب عشقت
جرعه جرعه می نوشم
یک دریا خاطره میسازم
+++++++++
همه چیز یک اتفاق بود ؛
عاشقی ،
دلدادگی ،
امانمیدانم ؟
چرا تمام نمی شود،
عشق من وتو.
+++++++++++
برف وباران هم ؛
بدون تو ،
سراب است.
++++++++++
نیازی به ویران کردن نیست ؛
آتش ،
باورغلط ماست
+++++++++
قلبم شکست !
همان روزی که تو،
درخاطرم مردی
++++++++++
جنگلی پرازباروت ؛
منتظر جرقه ای کوتاه ،
می سوزد زندگیمان
+++++++++++
دنیایی سرگردان ؛
صاعقه ای غران وآتش زا ،
تلی سوزان ازمردم بی دفاع
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 11 اردیبهشت 1403 08:32
درود و سلام موفق و مانا باشید