بشنو حدیثِ رندی، از یکی مردِ حیله گر
کاو هم اهلِ نماز بود و، هم دزدِ گوسفند
هنگامِ شب، او سارق قوچ های گله بود
روزها، به نذرِ دنبه به اشخاصِ مستمند
روزی از او ز روی کنجکاوی سؤال شد
راز و مرادِ تو، چیست ازاین کارِ ناپسند
اهلِ عبادت و دستهٔ دزدان ز خوانِ خَلق
کی بوده اند رفیق و سواران یک سمند؟
آشفته گشت عابد و به رندی جواب گفت:
بیهوده چرا به حرمتِ ما می زنی گزند؟
چون پاک می شود گناهِ دزدی به اجرِ نذر
از این گذار، گوشت و ضمائم به ما رسند
نیّت، نذرِ دنبه است و ثوابی از آن طریق
پس ناصواب ، تو خاطرِ ما را مکن نَژَند
مبهوت ماند پرسشگر ازاین پاسخ عجیب
فهمید، که اهلِ کاسبی از دین چگونه اند!
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 27 اردیبهشت 1402 20:46
درود بر شما
سیاوش دریابار 27 شهریور 1402 16:37
درود فراوان