تاثیر فلسفه در اشعار بزرگان ادبیات

همانطور که خیلی از دوستان اهل مطالعه میدانند فلسفه در یونان با اندیشیدن به این موضوع که عنصر اصلی جهان چیست، شکل گرفت. فیلسوفان بسیاری از گرگیاس، پروتوگوراس، فیثاغورس، تالس، و .... تا سقراط و افلاطون و دیگران نطرات مختلفی در این ارتباط داشته اند و این عنصر را آب، آتش، بیکران، اتم و .... معرفی کردند و بر پایه آن نظریه پردازی نمودند. اما پرسشهای عمیق تر و شاید از نگاهی حیاتی تر برای بشر تا به امروز باقی مانده که فراوان پاسخهای کاملا متفاوتی به آنها داده شده ولی همچنان بی پاسخند و در واقع هر انسانی از لحظه تولد تا روز وفات ذهنش درگیر این سوالات اساسی هستی شناسانه می باشد. در آثار عرفا و حکمای شرق به وفور این سوالات به نثر در متون فلسفی یا به نظم در اشعار تکرار شده اند. از جمله معروفترین آنها ابیات حکیم و عارف جهانی مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی است که فرموده:
از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟
به کجا میروم آخر، ننمایی وطنم
یا این ابیات خواجه شیراز که با توسل به کتاب خدا و داستان آفرینش به نوعی خواسته تا مبداء و مقصد نوع انسان را در هستی بنمایاند:
من ملک بودم و در خلد برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
در جزوه استاد دکتر شهرام پازوکی با عنوان حکمت هنر و زیبایی در اسلام، در پاسخ به فلسفه آفرینش کائنات ارجاع داده میشود به این شاه بیت لسان الغیب که می فرماید:
در ازل پرتو "حُسنت' ز "تجلی" دم زد
"عشق" پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جالب آنکه مرحوم دکتر عبدالحسین زرین کوب که در کتاب از کوچه رندان خود به سیر و سلوک معنوی حافظ در بستر تاریخی قرن هشتم پرداخته و این شاعر پر آوازه را از جهاتی مختلف مورد بررسی قرار داده، علیرغم کشف رگه هایی از عرفان، حکمت، تصوف، و ادب، در ابیات وی، شخصیت حافظ را فراتر از هر یک از این ها دانسته و او را "رِند" می خواند، با گرایشات شدیدا مخالف با آنچه در مشایخ صوفی و از علم در دفتر و مدرسه می آموزند و بری از مناسک بدون مراتب.
بگذریم، سه کلیدواژه "حُسن" به هر دو مفهوم نیکویی و احسان کردن یا بخشش، "تجلی" و "عشق" که همان کمال الی الله و مرتبه اکمل آن فنا فی الله و رسیدن به جوار قرب ربوبی است، نسخه فشرده علت خلقت جهان معرفی شده است.
در مبداء زمان که بلاانقطاع پس از عالم عما (به فرموده پیامبر، عالم تاریکی مطلق که عقل بشر از درک آن عاجز است و پیش از حدوث جهان بوده)، حضرت حق اراده به "تجلی" و بروز قدرت و شوکت و پادشاهی جاودانه اش میکند، تا "حُسن" مطلق خود را به رخ مخلوقات خود کشد (در هر دو معنای حسن)، لذا عشق را در نهاد و فطرت آدم حلول داد تا نردبانی شود برای صعود به سوی او پس از هبوط بر کره خاکی.
هرچند صحبت از این مقوله در این مقال مظروف خارج از ظرف می باشد، ولی از جناب استاد محترم دکتر بُسحاق که انصافا با آشنا کردن ما دانشجویان دوره ارشد هنر با فلسفه، دریچه ای زیبا از هستی شناسی را بر ما گشود، سپاسگزارم و تا واپسین لحظه حیات مدیون مباحث شیرین فلسفی ایشان در درس حکمت هنر اسلامی هستم.
واقعا نیکو فرمودند که هر کس در زندگی از فلسفه نداند، زندگی نکرده است. سایر علوم و فنون در پرتو نگاه فیلسوفانه، معنا می یابند حتی علوم دقیقه و ریاضیات همانگونه که در اسامی فلاسفه کهن نام ریاضیدانان و طبیعی دانان بزرگی نیز به چشم می خورد.
مرداد ۱۳۹۹ کاویان

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 223 نفر 382 بار خواندند
محمد مولوی (22 /05/ 1399)   | کاویان هایل مقدم (22 /05/ 1399)   | کرم عرب عامری (03 /06/ 1399)   |

نظر 2

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا