تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
فاطمه  اکبرپور

ای جویبار جاری، از تو کجا گریزم؟ بی تو کجا روم من، باده و می بریزم!

ادامه شعر
عارف آقاملایی

کشم آه از جفا و پستی‌ات تا دل فروزد فرو کردم دو سوزن در دهان تا لب بدوزد مبادا از دهان نفرین بیاید، وای بر من! مبادا آه من پیراهن دلبر بسوزد ...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

نیستی سامان‌عزیزم‌فال بابارابگیری من‌زپا افتاده‌ام باید که دستم را بگیری منتظر هستم‌بیایی بازهم‌درخوابم‌امشب تابگویی زودتر بابا توهم باید بمیری...

ادامه شعر
ابوالقاسم کریمی

هوا چرکین زمین بیمار و دلخون عطش روییده بر آغوش کارون جنون بوسه خار بیابان نشسته بر تن زخمی هامون _ ابوالقاسم کریمی ورامین 1401...

ادامه شعر
علیرضا خسروی اصل

خودت غم در دلم کردی و میپرسی که غمگینی تو رازم برملا کردی ولی اکنون تو بدبینی ستم کردی و بخشیدم شکستی دل نرنجیدم چه خوبی ها تورا کردم مگر کوری نمیبینی ...

ادامه شعر
رضا دهقانی نامور

از گریه های گرم در فراغ تو به مقام بغض رسیدم ... رضا دهقانی

ادامه شعر
حسن سهرابی

شوق است مرا روی چو ماهت که ببینم تنها شوم و در دلت آرام بگیرم من آمدم آرام که در پیش دو چشمت دریا شوم و در تنت آرام بمیرم .................. حسن سهرابی...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم رب الهدایه و النور #دوبیتی - شماره ۶۳ نور هستی   تو نور هستی و شور صلاتی تو معنا و تو مجرای حیاتی در این توفان بی پایان محمد بدون شک تو کشتی نجاتی غبار دستگاه حسینی- مهدی رستگاری چهارم بهمن سال ...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

فرقی نمی کند که غبار جهنمی یا استحاله ای ز گلستان و شبنمی تا دل نداده ای به خدایان خنده دار همواره در کشاکش سرمای بهمنی...

ادامه شعر
الیاس  امیرحسنی

پیروزی ات آرزوی ما می باشد بهروزی ات آبروی ما می باشد ای مام وطن قبله ی من ایرانم زردوزی ات آزخوی ما می باشد

ادامه شعر
ابوالقاسم کریمی

از آن جنگل فقط اَلوار مانده همه رفتند و تنها خار مانده از آن دریاچه زیبا و شاداب فقط یک برکه بیمار مانده _ ابوالقاسم کریمی 6/فروردین/1402...

ادامه شعر
حمیدرضا عبدلی

رفتی و ببین چگونه ویران شده‌ام از داغ جدایت پریشان شده‌ام حالا که دگر به خواب رفتی سامان ازماندن‌خویشتن پشیمان شده ‌ام ---- ازداغ‌فراق توچو دیوانه شدم ازشهرودیارخویش آواره شدم رفتی وببین دگرزپاافتادم ...

ادامه شعر
سامان نظری

آسمانی پر ز غم را گر نباشد صبر ، چیست آغوش بازی چون پر تاطاووس نیست تا نباشد هیچ عمل را درک نیست عکس‌العمل را آسمانی سبز چیست...

ادامه شعر
حسن سهرابی

دل در قفس و تن پَرِ پرواز ندارد این حافظه بی تو که دگر راز ندارد در جنگ میان من و چشمان سیاهت این لشگر بی خاطره سرباز ندارد ....................... حسن سهرابی ...

ادامه شعر
غلامرضا انعامی

از علی آموختم رسم عدالت گستری شیوه ی فرمانروایی،پادشاهی،مهتری در قضاوت کس نباشد مثل و مانند علی یک جهان فضل است و دریای علوم و برتری غلامرضا انعامی...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

ناخورده می چگونه ز مستی خبر دهد آیا شود که بوته ی خاری ثمر دهد آن کو برون میکده از می غزل سرود حیثیت تبار سخن را هدر دهد...

ادامه شعر
حبیب حسن نژاد

مرا از من، از این دنیا بگیرید از این شب های بی فردا بگیرید من از بیهوده ماندن می هراسم شهیدان ! دستهایم را بگیرید ...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

....غزل می خواند.... بلبل چو دست توست غزل می خواند ساقی چو مست توست غزل می خواند مادام که این شب تیر به صبح می آید خورشید چو هست توست غزل می خواند نمیدونم شاید ساده ترینها بهترین ها باشند پس من به ساد...

ادامه شعر
ایمل  حکیمی

حکیمی رفته بسیار دور ز پیشت مادرم من نمیتوانم بیایم تو بیا بر سر قبرم مادرم رفته ام زیر زمین بسیار سرد و تاریک است لحظه ای مهر محبت گرمی آغوشت را بیار مادرم ایمل حکیمی ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه العزیز سقوط گل سرخ ز #ویران گشتن خود پر ز آهم #غبار جاده پر کرده #نگاهم #گل_سرخم پر از #اشک چو شبنم که در حال سقوط از پرتگاهم #مهدی_رستگاری شانزدهم شهریور سال یکهزار و چهارصد خورشیدی هفتم سپ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا