تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
حفیظ (بستا) پور حفیظ

آورده‌اند پرنده! آن پرنده که خود خدایی مجلل بود که مرا در خود می‌کشید و می‌برد منی که حفیظ الف سه نقطه پورحفیظ بوده و تا بناگوشم هستم خاکستر سیگارم را در چشم‌هایم می‌تکانم و دیگر وصیتی ندارم تنها می‌م...

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

چشم بگشا و ببین آغاز من لب های توست در قصه ها پنهان شدی آرام من آغوش توست پیش از خدا نام تو بود خواندم تو را قلبم شکست من این جهان را ساختم گمگشته ام چشمان توست بانوی نارنج و غزل خون میچکد از دامنت آ...

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

آتش خونین هوس هفت رنگ نقش دامنت پاییز نارنجی نوشت از رقص برگ دامنت رز رنگ ایرانی لبت بر خواب ترمه بوسه زد هفت شهرعشق نیلی شد از دریای رقص دامنت زیبا ببین با یک نگاه آشوب جان من شدی لبهای تو آرام کیست...

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

زیبایی جهان اسیر در چشم رازآلود توست ستاره بر مویت نشست مهتاب شب دامان توست شد باغ گیلاس لبت تن پوش بانوی بهار رقص غزل در مرگ عشق افسانه ی آغوش توست به نستعلیق ابرویت غزل ها را به رقص آری خدا حیران ،...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** درخت‌ دلتنگ بارانی‌ست که بخاطرش تمام بر‌گ‌هایش را به پاییز داده بود... ***

ادامه شعر
شهریار جعفری منصور

کبوتر بودم دیگر پشیمان شدم دانه می شوم

ادامه شعر
سحر فهامی

خاموش شد آن شمع که شد عاشق باد....

ادامه شعر
جواد قنبریان

هرچه بر عالم رسد غم از دروغست از دروغست از دروغ هر چه شادیها شود کم از دروغست از دروغست از دروغ گر که میلرزد شبی بم از دروغست از دروغست از دروغ شربتی گر میشود سم از دروغست از دروغست از دروغ قامت ک...

ادامه شعر
سحر فهامی

زخم بزد زخم زبان بر دل بی زبان من

ادامه شعر
محمد مولوی

زمانه: من یک آدم قدیمی ام که آن روژگار را دیده ام خوشا به حال من که ان روزگار را دیده ام دور تنور گرم دیدن همسایه ها را همسایه های دیوار به دیوار را عاشقانه به دور از غیبت های زنانه یکی از کارهای س...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

‌‌**** میان باد و باران برگ‌‌‌ها به شیشه‌‌ی پنجره می‌زدند تا دستی بچیند از شاخه‌ای شکسته انار ترک‌خورده‌ای را... ***...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** وطن لانه‌ای بود میان شاخه‌‌‌ها در چشم‌‌های جوجه‌ای بر خاک افتاده که داشت جان می‌‌داد... ***

ادامه شعر
فاطمه  مهری

هنــــوز قــــصــــه ها دارد عــــڪــس تــــو دفــــتــــر خــــاطــــرات نــــیــــمــــڪــت خــــالــــی قــــرارهای خــــیــــالـی خیابانی پر درد کو چه ای زرد... اخــــر روزی مــــی افــــتــــ...

ادامه شعر
شهریار جعفری منصور

از شدت عشق انگار دیگر مرده ام او دوست ندارد

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** میان درختانی که پاییز برگ‌هایشان را می‌کشت کاجی سبز ایستاده بود... ***

ادامه شعر
جواد قنبریان

روزگاریست که دلبر پی دلدارش نیست کوه را کنده ز جا و خبر از یارش نیست هرچه دارد همه یک پوچی و یک بوالهوسیست این خصائص نه گره واکن اینکارش نیست بایدش جور دگر پیش رود در ره عشق این مسیری که رود چاره جز ...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** منم ماهی گمشده‌ای نزدیک ساحل که تنها تور ماهیگیر به دنبالش می‌گشت... ***

ادامه شعر
جواد قنبریان

ماه در شب پورخندی زد به خورشید و بگفت رفتی و این پهنه ی اخگر دگربار ازمنست گفت خورشیدش که ای مغرور ماه بی صفت صبح چون اید بفهمی نور تو هم ازمنست چون که تو خار و خفیفی را دهند جولان همی گوید ان...

ادامه شعر
سحر فهامی

دیگر از هجوم ضربه هایِ تقدیرِ تبر هیچکس مرهمِ این شاخه یِ تنهایم نیست قامتم خم شده از هجرت مرغانِ وفا هیچکس غبطه خور ریشه ی رسوایم نیست سحرفهامی آهو ...

ادامه شعر
قاسم  لبیکی

به آبشاران زیبا کز دل سخت و سیاه صخره ریزانند و بر پیشانی داغ و تب آلود بلوط و ارژن و گلشن نسیمی دلربا دارند به زنبور سخاوتمند که در شهریور خشکی به عمق گرمی سوزان دشت بی کرم ، دنبال رنگین سفره ای ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا