تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
نیما  ولی زاده

نزدیکِ دور افتاده از بارانِ قلبِ سرکشم رنگ میبازد جهانم پیشِ یلدا چشمِ تو عشق و نفرت ، ماه و ققنوس ، قصه ای نیمه تمام نیست پایانی برای گرگ و میشِ مویِ تو جان سپر کردم ، مقابلْ ارتشِ موهایِ تو در ...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

نیکی، که خود زاده ی عشق گوهر است گوهر، که عشق منو ،نیکی که عشق گوهر است این قائده بر جاست که فرزند عشق است این عشق ز خلوص است که چنین شعله ور است منت نهادی بر این بنده ناچیز عشقی به مادادی که ...

ادامه شعر
نصرت اله صفی زاده

بنده خدا حقیقت را گفت من ناراحت شدم بی منطق نیستم از او انتظار نداشتم

ادامه شعر
الی مطلق

سـر و سـامـان منو سـاحل اَمن و سایه و سُرمه و ســوی چشم و سَــرسبزی هر ســال منی الی مطلق

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز چهارم ماه رمضان توانمندی بده تا من در این اوقات فرخنده کمربندم به فرمانت بکوشم تا شوم از بندگان پر تلاش و خوب و کوشانت مرا آماده فرما تا در این روز دل انگ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز ششم ماه رمضان الهی در چنین ماهی فرو مگذار من را در گنهکاری مرا محفوظ دار از سرنگونی در سقوط و پستی و خواری در این مهمانی نور و سرور و بندگی بر خویش می لر...

ادامه شعر
محمد مهدی  پاسبان

در میان خلوت شب های تاریک دلم عطر آن معشوقه ام مستانه غوغا می کنند

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم الله الرحمن الرحیم ترجمه منظوم دعای روز سوم ماه رمضان به من منت گذار و از حقیقت های هستی ساز آگاهم در این روز خجسته از تو بیداری و درک و هوش می خواهم به نور پاک دانایی مرا از ظلمت بی حد نادانی ر...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_اگر می دانستند؛ دلتنگی چه به روز آدم می آورد شاید کمتر زخم می زدند آن هم با نیشتر حرف های مفت! _به اشتباه خیال کردیم؛ هر که دم از احساس می زند آدم است! _این شهر پُر شده از مترسک های آدم نما! گنجشک ها...

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

افسونگرِ شیطان و نور ، مصلوبْ مسیحایِ تنم نیایشِ کارونْ خیال ، دریایِ مواجْ دامنت آتش وشِ ساغرْ شکن ، هستی رمیده از عدم آغاز و پایانِ زمان ، نقش و نگارِ دامنت ای سرزمینِ گمشده ، آزاده تن ، سیستانْ ...

ادامه شعر
حسین وصال پور

با من بیا ... مگذار هوای غربت تورا در محبس خویشتن ببلعد ... مگذار ترانه های بی کلام این سمفونی پر ارتعاش تنت را به لرزه بیاندازد ... مگذار این هوای سرد تبت را فرو بنشاند ... بیا که تا انتهای این مس...

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

لحظه ها عریان زِ معنا چشم بگشا روحِ ماه ای رزِ توسن ، هراسِ شب ،نوازش هایِ ماه گرگِ چشمان ، جنگلِ ابرِ سکوت ، بارانِ تو فروهرْ گیسو به رقص موهایِ تو در نورِ ماه جلوه ها را ساختم از روحِ هجران دیده ا...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** در خواب پروانه شدن می‌سوخت در آبی جوش تا پیله‌‌ی ابریشمش را سوراخ نکند... ***

ادامه شعر
صدیقه جـُر

چرا اَبرو کـَـَشی در هم ، زِ بهر قلب نالانم،، به الله راست میگویم نگاهت گشته سامانم همیشه روی گردانی و حالم را نمیدانی، بیا تب ریز قلبم شو که بی تو سخت تنهایم قلم در دست لرز...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** هنوز آفتاب‌پرست بود اگر چه میان شاخه‌های بی‌برگ یکرنگ به نظر می‌رسید... ***

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

مدامم رازِ چشمان و گندمزارِ موهایت مرا بیدل کند زیبا ، کشم شب را به موهایت قلم ها را شکستی تا جنونِ خون نوشت از تو در آنسویِ جهانِ مرگ ، هنوزم دوستت دارم تو رفتی تا که شاعر شم به رقصِ واژه ها حیران...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** میان اسباب بازی‌ها عروسکی که دهانش باز نمی‌شد و دست‌هایش مشت ارزانتر بود... ***

ادامه شعر
نازنین بیداد

مزخرف ترین حس ، حس ششمه ، میفهمی ولی نمیتونی اثبات کنی...

ادامه شعر
افسانه نجفی

...تا خرخره پریم از روزهایی که از همه کس و همه چیز ،لبریز و از خود ما_خود واقعی ما_خالی!!! _یک جایی همین حوالی ؛خودم را گم کرده ام و تنها نشانم؛واژهایست که هر شب آغوش خوابم را مست می کند ؛وای از لمس ب...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** سال‌ها می‌گذشت و هیچ زمستانی در خانه‌های بی‌سقف بهار نمی‌شد... ***

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا