صد جان زتنم رفت که بیاید به لبش ، جانم...!

زد نسیم و زلفش به رقص آمد دل تپید و جانم به تن آمد

یاقوت قرمز می زند لبخند بر دستهای کودک پاییز مهرانه نعیمی قاصدکهای رها✍

یا فتـح آغـوش و لبت یا مـرگ در گـرداب ها در هر مکانی که نشان از عشق باشد،ترس نیست پیام قاسمی

انقلابی مخملی در مـن رقم زد آن نگاه کودتا کردی و در دل پادشاهی می کنی پیام قاسمی

تعریف زیبایی تو با شعـر هـم ممکـن نبود تا اینکه از گل واژه ها بیت المقدس ساختم پیام قاسمی

چشم او سیاه و لب کبود و مو مشکی وای به روزی که این سه با هم کنند تبانی

تو خودت شعر، لَبَت شعر، تَنَت شعر و غزل میبارد... به گمانم که خدا شعر سرودَست میانِ گِل تو ای بانو...

*۱* یک شاعر از این شهر شده عاشق چشمان زنی... ای بدادِ همه ی دفتر و هر کاغذ این شهر رَسید... *۲* ای خوشا گیسوی افشان تو را... بعد از آن دوری و هجران، بافتن... *۳* از فراقت در جهنّم اعتصابی میکن...

سرخوشانه می خرامم در خیالت ماه من عاشقانه می بنوش از ساغر دستان من

*۱* موی مشکی و شب تار، غزل بسیار است چشم بگشا، دو سه خط شعر برایت دارم *2* من چنان سوخته ام در پس این معرکه شاید که رسد دود و آه و غم و خاکستر این قلبِ گران در بَر تو *3* من چله گرفتم که از یاد و غ...

*1* شعر من از دل و از جان من آید به قلم ای بانو... تو بیا تا غزلم از همه آفاق به سمتت آید... *۲* آمدم با شاعری هر شب غزل خوانش کنم... بخت شاعر را ببین، یارش خودش هم شاعر است... *۳* من ماندم و یک...

من و جام شراب و مستی و رندی و رسوایی باده ای داده ای دستم که تا معراج می بالم

باز شب آمد و من رنگ جماعت شده ام چون اکثر عشاق جهان یکسره شاعر شده ام

و عشق یعنی من بیمار ِ مبتلا به دیابت پیوسته میل دارد دلم به شیرینی لبهایت

روزگار من با تو سرشار از شادمانیست در کنار تو بودن چه دلچسب مکانیست

بستن دل ساده واما جدایی مشگل است هرکه را دادیم دل دیدم نقابی تازه داشت ------------------- هر که می خندد چرا تو دست وپا گم می کنی ساده‌ای مجنون فقط دارد.البته می دهد -----------' آتشی انداختی دراین...

دلم به وسعت شبهای انتظار، بی تاب است برای آن که سهم دل تنگ من، نخواهد شد...

من مرید شیخ جامم جام را پر باده کن تا ز مستی بر فراز آسمان طیران کنم!

ز عشاق جهان هر که را دیدم دلبری دارد دلا عاشق شو، که عاشقی هم ثمری دارد