تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
غزاله غفارزاده

در خلوتِ ممتدِ چشمانِ منِ تنها تکرارِ فریادِ غمت، هرلحظه جاری بود افسردگی؛ تنهایی و با دردها مردن این‌ها همه تقصیرِ عشقِ زهرماری بود در خواب‌هایم مهر و مهتابِ رخت دائم در آسمانِ هرشبِ من، خودنمایی کر...

ادامه شعر
آرمان پرناک

در لمس ِ درد ِ پوست, خطا دیدن یعنی که حسّ لامِنِه می‌خواهم دستان ِ پینه بسته‌ی من یعنی: _ مادر شناسنامه نمی‌خواهم _ دستانِ پینه بسته‌ی من یعنی نصف النهارِ خون و گذرهایش از شیشه‌های ریزِ به رگ‌خورده ...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

کبوتریسم تنم ،در خطوط پروازت هزار جفت نیمچکمه ی نُود غمگین حواس آرشه های معاصر ششرکنی ژانرهای سوسیال شروع فروردین برای آمدن تو ‌،حدیث کسا خواندم شبیه زید ،دستها را شستم از دنیا شکوفه های کنیسه ژنو ...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

وقتی زمستون می رسه از راه دلتنگیِ من بیشتر میشه شاید منم، اونی که تنهایی تو شهرِ برفی در به در میشه باید میونِ مُردن و موندن هر شب گرفتارِ دو راهی شم اونقدر بی تابم از این تردید که مثلِ اسفندِ رو آتی...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

دوباره میچمد گوزن شرابی مغرب به غرفه های برفتاب قله ی درفک به خون آبی ابران ، تپیده سردرگم درخت نازک عریان راش رویاتک شبست ،در شرف زادن غمی مرموز ملیله های جامه ی تندش،حواس انگیز و ماه میان حباب شیشه...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

نمی ترسم من از زندان نه از شلاق و از کشتن نه از یک قاضی وحشت کند حکمم نبرد با خدا رفتن نمی ترسم من از خنجر به سویم گلوله بر خیزد تفنگی با سر نیزه به جسم من در آمیزد نه از یک دار می ترسم نه از هر زوز...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

چرخیده نیروگاه های زندگی در باد ایماژ بژ پوشیده ای در شعرهای من عصیان عطرت در جهانی یائسه پیچید حالا بمان در قب من ،ای طرفه پیراهن .. اکتبرهای دربدر،موقوفه ی عشقند جیغ زنی در ماسه های ساحل ماهو بایاس...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

محو عبور سرخ ارواح حُمیرایی صحرای تب را دوست دارم، در شب تردید مسحور تصویر تماشایی دورانم روزان زراندود کولیخانه ی خورشید گم کَرده ام،گرمای شولای بهاری را از تابِ برف بسترِ افسانه پرسیدم در بیکران هس...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

پدرم تو گذشته جامونده هنوزم فکر جنگ و خمپارس(ت) خونه رو شکل پادگان کرده مادرم خیلی وقته بیچارس(ت) باخودش,با خداش, راحت نیس(ت) مردی که جنس قلبش از سنگه سی و چن(د)ساله که پدر داره باخودش,با خداش,میجنگ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

فریادِ ما به قلبِ خدا رخنه می کند وین اشکِ ما به جانِ شما رخنه می کند فریادِ ماست تا قلم و کاغذ و غزل بر گوش های ضدِ صدا، رخنه می کند 10 آبان 1401...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

رهایم کن که در زنجیر برخیزم طلوع خسته ی آزادگی ها را به دستان همین مردم تجلی گه شود آزادی ما را به باورمندی یاران قسم بر دیده گریان به سوگند شقایق ها قدم بر چشم زخم مان تو را من سخت دریابم تو دریای...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

میخواهمت! ،،، در گیر و دار فوق میرایی میخواهمت حین دژاوو ، گرم و رویایی اسکار سرخ بوسه ات ، آسیب زیبایی آغوش ما، فصل مدارات موازی بود فصل تروکاژ عباپوشان بی تدبیر فصل شروع دادگاه زادن و زنجیر دلگیجه...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

حواسِ پرت بعد ازین از حواس ها پَرتَم با همان حسِ یادگاری ِ تو درد دارد اشاره کردن به خنده های تو با کناری ِ تو زندگی رنگ و رو ندارد، تا خلأ ِ دست و پنجه ام باشی درد دارد، بهانه ات بودن درد دارد،شکنج...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

دلگرمم از حضور تو به باورم جوانه ای گلی به باغ پر ز خار وجود بی بهانه ای به زعم بادهای تند چنان بکنده ، ریشه اش نسیم را تو دعوتی همان که غنچه زد ، گلش به گرمی تو زنده است ز لاله های یخ زده بهار را...

ادامه شعر
محمد خسروی فرد

سروده ها دوباره می گیرد رنگی از مهربانی و شادی می شود سرزمین ما آباد می رسد زمان مهر و آزادی می کشیم پرچم ستمگران پایین دست در دست یکدگر با هم می زنیم بر سر بلندی ها از نماد و نشان خود پرچم شادمان و...

ادامه شعر
سیده نسترن طالب زاده

چو صبح میدمد به پالت رنگ رنگ میچمد قهوه بر نمایش شبی سنگسار خون بوسه ام بر فرخنای سینه ات انارها ،شکفته اند در خزان این دیار بر دلم چگونه خشک شد شرابو شیر بر شیار زنانه ی دکمه خیز سوگوار چشم میکشم به...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

ای زمزمه گر این دل دیوانه نگر خواسته سوی تو رود با همه‌ی درد غریبانه نگر حال همین سینه، شرر کاش که بی کینه، چموش در به در و خانه به دوش داغ دلش ، جوش و خروش گرچه گریزان شده باز سر به بیابان زد و وی...

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

تخت بیدار حال و روزگارم مثل مرگه خستم از قصه های تکراری از دروغای شعرهای قشنگ از «دُرُس می شه»‌های دوزاری مثل آب و هوای اهوازم حالمو هیچ کس نمی فهمه اونقده سر به زیر بودم که نالمو هیچ کس نم...

ادامه شعر
مجید ساری

بیست و یک مهر چنین سالی وقت اذان صبح باریدم گهواره ام با خنده نازل شد اما جهنم داد تعمیدم یک کارناوال درد اطرافم دعوت به جشن دلقکی نازیست چون باور ما آریایی بود دیدم خدا در خیمه شب بازیست من نسل...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

جوان های وطن غلطیده در خون
به رودررویی تابوت و‌ بابا
به رقص یک‌ پدر، تصویر حجله
صدای ضجه ها رو صورت ما

به بغضی که خور`د چنگ
به جانی که شود آب
غضب ، پرواز صبحگاه ادامه شعر

ورود به بخش اعضا