- لیست اشعار
- قالب
- چهارپاره
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
زهرا جعفریان
در29 /02/ 1380
جهان تهی ، درد انبسته ایست کجا میکشد روزگاران، دلی پی مرغ بسمل، بس آسیمه سر نشاندند بر سینه ، تاج گِلی مرا شیهه ی واژه ای جاودان فلات غبارین نامی بلند مرا وسعت سبز آزادیت مرا ،بقعه ی بادهای پرند ...
ادامه شعریه مسافر توو یه راه بی عبور یه کوله روو دوشش و خسته پاهاش چن تا عکسِ پاره پاره توو کوله که تمومِ عمرشو گذاشته پاش سنگینی میکنه روی شونه هاش غصهی نداشتن یه همسفر کسی که خستگیاش با یاد اون واسهی...
ادامه شعرمن روو به پایانم، دارم میرم اینجا دیگه واسم تهِ راهه آینده ام تاریک و غمگینه دنیای من یکسر غم و آهه اینجا توو هر آغوش، یک دامه هر بوسه ای یک بمبِ آتش زاس دستای من بی وقفه می گِریَن روو کاغذی که آخر...
ادامه شعرامشب برایم ماه می رقصد امشب تو در آغوشِ من خوابی امشب برایم شعر میخوانی امشب تو هم بیتابِ بیتابی امشب بجای اشک از چشمم تنها و تنها عشق میبارد امشب بجز عشقِ تو چیزی در این قلبٍ عاشق پای نگذارد ا...
ادامه شعرخسته از دنیای دونیم درمسیر آزمونیم پا پی لیلای واهی راهی بحر جنونیم خانه جز ایران ندریم جز خرد عنوان نداریم وای ؛ اگر ایران نباشد ؟ بر خدا ایمان نداریم آفرینش پر بیاراست آنچه جود آمد خداخواست نام ا...
ادامه شعرلباده ی کبود شبی، بیشعاع دوست دریای مه گرفته ، به دل رنجشاره ها آیینه ی مغنی آوای گرم توست در گوش چله گاه اریب هزاره ها ناطور آسمان منی ، ماه تنگبار لبسوز خانقاه توام ، مست و بیقرار آهوتکان وحشی اح...
ادامه شعربسپارید به دل نکتهی جان و بگویید به هر پیر و جوان دور باشید ز گفتار سخیف از ادب مهر در آید به میان 1401/5/5
ادامه شعرمثل خرمالوی خوش رنگی که در این عصر تلخ طعم لبخند مرا شیرین و هم گس می کنی سبز، آبی، صورتی، فرقی ندارد رنگ ها این تویی رنگ لباست را مشخص می کنی...
ادامه شعرفانوسو از شبای من نگیرین غنیمته واسم توو این سیاهی دلم هنوز پیشِ ستاره گیره چرا تموم نمیشه این دوراهی چرا تموم نمیشه این زمستون تا کی میشه با برف و سرما جنگید تا کی باید از شبٍ تاریک و تار هراسید...
ادامه شعردیگر گلاویزم نکن با شب من آفتابی تازه میخواهم تا این جنونِ خیره رد گردد از عشق بی اندازه میخواهم سردرگمی هایم مرا کُشته من را هدایت کن به آرامش حسّ عجیبِ دست هایم را معنا بکن خواهش، فقط خواهش تص...
ادامه شعردیشب پدرم به خوابم آمد یک فرش خریده بود ارزان من ماندم و یک غم دوباره صبح آمدو مانده ام درهجران با او چه قدر انیس بودم می گفت دراین زمان ودوران باید که مواظبت نماید از خانه و خانواده انسان ...
ادامه شعرچشم هاتو یه بارِ دیگه ببند آسمونت هنوز غمگینه؟ سَر نزن باز توی کابوسِت چشم هات بد چیزایی میبینه رویاتو پس بگیر از شبها خیلی دنیا بهت بدهکاره روزای خوب میرسن از راه روی دنیات امید میباره قد بکش...
ادامه شعرقداره به کین شعر بستند از اهلِ قلـم ، قلـم شکستند دشنام شدند و شاعران را ارباب ادب(؟)به فحش بستند ماییم و همین دودستِ خالی ماییم و دلی به خون نشسته ماییم و هـــزار " زخـمِ کهنـه ما و قلمــی کمـر شکس...
ادامه شعرقسم به عشق و عاشقی به رنگ خوب رازقی به داغ هر شقایقی که دوستدار آن گلم قسم به حال عارفان قسم به ذکر عابدان به شوق وذوق سالکان که دوستدار آن گلم قسم به سرخی شفق قسم به زردی فلق قسم به مضغه وعلق که د...
ادامه شعرباران چه قدر قشنگ و خوب است مانند به خانه رفتن غروب است باران چه لطیف و روشنی بخش مانند صدای دارکوب است باران چه عزیز و مهربان است الطاف خدا ی آسمان است باران چه شبیه خنده ی توست وقتی که زمین شادمان...
ادامه شعرتو غزال منی توبهار منی تو شراب منی تو نگار منی توامید منی تو قرار منی تو نوید منی تو تبار منی بدون تو من بگو چه کنم تو یمین منی تو یسار منی تو مرادمنی تو یاشار منی توگلاب منی تو انارمنی تو ...
ادامه شعرپیراهن ژورژت بورگوندی گیسوهای وزنده ی مارون خواب دموکراتیک اینجاست در انقلاب تقارن ساسُن رستاک شاعرانه ی رویا رفلکس برهنگی غریبانه مغازله ای بیفرجام مانده کفش لزج، ویرانی خانه بوسه ی برگ برگاموتهاست...
ادامه شعربزم میخک و سه ستار و تاژ بوسه ی تو است ایشتار پرشرر به تکه های شب ، چکانده ناز لرزه های بیگدار آبچین خسته وار عاشقانگی برکه های نوشفام خون و ماهچام نردباز در حباب موج های آبی فراخکرد بی نشان با عبیر...
ادامه شعربوژنه های گوجه سبز، میرسد به فسخ یخ نازگاه پامچال ، زیر گام دختران ماهرو انگبین شادی و شرر به بلبلان مست میدود ماهیان سرخ میتپند ،در رگان نیلی بهانه جو چام -آسمان لاژورد ،در حریر ابرهای باژگون شو...
ادامه شعردیروز، که مفتون تو بودم تو ندیدی آواره و مجنون تو بودم، تو ندیدی هنگام جوانی سر و پر کنده گرفتار در چنبرِ افسون تو بودم تو ندیدی اکنون که رقیبان همه بی مایه و مستند فرسوده و بدمنظر و بی جاذبه هستند ی...
ادامه شعر