تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
دادا بیلوردی

مـردی نماز کـرد بعـد از نماز ، دست باز کرد گفتـا: «بـده خـدای من، آنچـه صلاح توست!» خالق، نظر به طرحِ راز کرد پـرونده ساز کـرد * اوّل نوشت: «نور» تاییدِ لحظه هائی از ...

ادامه شعر
علی سپهرار

آن شب که خانه سردتر از کوچه مینمود ، این سیر سنگفرشِ تر ز قدمهای پیش و پس : آن پا کشیدنی ، کو بر درختِ کهنۀ سم خورده آشناست ، باعث به دعوت این سینۀ مأذون به باغ شد! نجوای اعتماد و پچ ...

ادامه شعر
مرتضی برخورداری

دفتر خاطره از فصل جنون باز شده ست خط اول به غم عشق توآغاز شده ست فصل کوچیدن و دل دادن و دربند فراق بی گمان حُسن تو آیینه ی اعجاز شده است سر به عصیان زدم و مرغ دل افتاد به دام ...

ادامه شعر
علی سپهرار

« کوچه » پریشب بر سر برزن دو ترسا یکی دف زن دگر با صوت گویا مرا گفتند از معنای کوچه که معبر در میان ، دیوارِ حاشا که پیوندِ میانِ کوی با چه ! وصالش : کویچه ، ناید به معنا! بل ای...

ادامه شعر
سیدمحمدجواد هاشمی

تمام راه جنوب را دویده ام…. آنوقت تو دست به سینه خودت را درگوشه ای با ….!!؟ اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته آتش دلم همچنان در حال آتش گرفتن است ، ...

ادامه شعر
احمد خدادادی دهکردی

خوشست نیمه ی شب با تو گفتگو کردن جمال پاک تو در سجده جستجو کردن زدست معصیت روز مغفرت گفتن به آب دیده دل خویش شستشوکردن...

ادامه شعر
احمد خدادادی دهکردی

دردم میان سینه نهانست ساقیا ترسم بریزداشکم ورسواکندمرا خواهم میان خلق کنم دردخودعیان کوآن طبیب تاکه مداواکند مرا گفتم روم به خانه ی خمارعاقبت شایدشراب حل معما کند مرا در راه ناصحی بگ...

ادامه شعر
احمد خدادادی دهکردی

خوشست وقت سحر ازرخ تو گل چیدن گلاب روی تو با اشتیاق بوییدن زهر چه مانع وصلست دل رهانیدن جمال پاک تو را با نگاه دل دیذن...

ادامه شعر
زیتا رضائی

ماه ...!! سر به هوا و دل سپرده به راه . ............ ماه...!! مچاله شده در کاسه و افتاده ته چاه **** نگاهم کن پر از آهم به ته رفتن گرفتارم پر از احساس یک چاهم ...

ادامه شعر
معصومه عرفانی

در تاریکی شب هنگامیکه با دردوغم هایم تنها می شوم می بینم که جوانیم از کفم رفت و دیگر حتّی یک لحظه آن بر نمی گردد افسوس میخورم که زندگی من در کنار چه کسی تباه شد و حالا من مانده ام با رگبار...

ادامه شعر
سامان اتابکی اتابکی

در این دهر و زمانه مکن ای دل اشتباه که سر انجام تو مانی و حسرت و آه از بهر مواهب نباشد بر تو ای دل هول و ولاء که چون چنین باشد بر تو نماند جزء گناه چه خوب باشد که در این فریبگاه گیتی بری بر حضرت ...

ادامه شعر
حسین نوریان

ای پیر خرابات مکن تو«حذر از من شوق گل رویت«بریده بال و پر از من کی میرسد آن وقت وصالت در گوهر ایام با گوشه نگاهی بکن «با سر نظر از من سهم دل از این باده شده غم وجدایی دوری تو آتش زده بر...

ادامه شعر
نیما راعی

سماع ذَرّه هـــا در رقــــــص به ستـــایـــش ِ نور سَماع را بَـــخـــش کَردنـــد° و من . . . مُتـــولـــد شُدَم در پوسته ی خود نگنجیدم بَشر شدم بی اختیار در این هوا شَّر شدم و با ندای ا...

ادامه شعر
علیرضا امیدی

ای که عطر نفست شفای هر درد است ای که نور وجودت دلیل هر عقل است عطری بیفشان و نوری بیافروز جان به لب آمد از درد و دلم تنگ است...

ادامه شعر
علی روح افزا

از عشقت اگر ، این همه راه آمده ام بـــا ســوزِ دل و نـــالــه و آه آمده ام بـــالا ، بــــالا ، بــــاز بــرو بــالا تر از پیـشِ خـودِ حضرتِ شـاه آمده ام ...

ادامه شعر
علیرضا امیدی

جهان بی عشق معنایی ندارد ستاره بی سپهر ماوایی ندارد عشق محصول دل بی ادعاست اکسیری ست که در عالم همتایی ندارد...

ادامه شعر
امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی)

غزل " از یاد رفته " از کتاب " تنها اردیبهشت من " ___________________________________ باد و آتش می خورم ، اینجا هوایش خوب نیست بالهایم را شکست، این باد و غم مطلوب نیست با دروغ از ...

ادامه شعر
علیرضا امیدی

سلام علیکم مینویسم عشق ولی میخوانم جنون عشق دردیست کز دل آید برون هر دردی را نشاید عشق گفت عشق را درمان نباشد جز جنون...

ادامه شعر
طارق خراسانی

با خبر از دل من دیر شدی، حرفی نیست باعثِ گریه ی شبگیر شدی، حرفی نیست غافل از صیدِ به زنجیر شدی، حرفی نیست اگر از منظره ها سیر شدی، حرفی نیست یا از این پنجره دلگیر شدی، حرفی نیست خواستم پیشِ ن...

ادامه شعر
طارق خراسانی

«کِز به یک گوشه دل و باده گساری می کرد[1]» تا در آیی تو ز دَر، لحظه شماری می کرد روی امواجِ دو گیسوی بهم بافته ات دل دیوانه ی من، موج سواری می کرد زاهدا، عشق خدا داد به هر ذرّه ی چرخ زی...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا