تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
جواد  جهانی فرح آبادی

می‌شود یک بار دیگر دست‌هایت را گرفت؟              بعد چندین سال آیا رد پایت را گرفت؟ راه چشمان تو آغاز رسیدن‌های من              در نگاهت آرزویی همچو دیدن‌های من جرم من تنها به تو دل بستن و عاشق شدن ...

ادامه شعر
یاسر قادری

سلام صبح قشنگم عزیز من ! دلدارم ! سلام من به تو ای تلخ به قهوه ی قاجارم سلام من به تو ای جان سلام لیلا بانو دوباره من که مریضم دوباره من بیمارم دوباره حسرت بوسه و طعم آغوشت را دوباره من که تو را...

ادامه شعر
شهرساز شهروند

از دیدار آخرمان چند قرن گذشته است/ تقویم ها همه دروغ میگویند رفتنت مرا پیرمردی هزار ساله کرده است/ شناسنامه ها همه دروغ میگویند موهایم جملگی سپید گشته در این فراق/ آینه ها همه دروغ میگویند مُردَ...

ادامه شعر
امین  غلامی

کــاش میشد دیرتر میرفتی.... تازه داشتم. به نگــاهــت. به صــدایــت. به هــوایــت. به همان لمس دو دست مهـــربانــت. عــادت میکردم. امین غلامی (شاعر کوچک) اینستا (amingh68)...

ادامه شعر
امین مقدس

<<بغضِ شریر>> دوباره عشقِ من ! دارم هوای گریه کردن بیا تا باز باشم در فضای گریه کردن نوشته چون دلم بر نسخه‌ام : باریدنِ اشک منم، پیشِ تو دنبالِ دوای گریه کردن اگر باشد سرم بر شانه‌ات، د...

ادامه شعر
رضا دهقانی نامور

آمدی گل پسرم تا همه را خبر کنم بوسه بر صورت ماهت هل هله ای به پا کنم گفته بودم گر بیائی آنقدر می ،، بنوشم تا سیامست کنم رویه ماهت دیدم می ،، نخورده مست شدم قسم به تک خاله لبت که جان...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

در خواب دیدم دلبرا خندیدی و بوسیدمت آرام چون پروانه ای ، رقصیدی و بوسیدمت همپا شدم با گام تو ، با ناز و با ایهام تو با نم نم آوازها ، چرخید ی و بوسیدمت… در دشت و صحرای دلم ،امید بارش داشتم، چون...

ادامه شعر
یاسر قادری

خط به خط ترانه در ثنای تو متن عاشقانه در رسای تو کارگاه شعر و واژه های ناب مدح دلبرانه ام بهای تو ای سزای هر چه ناز تو طلا کوهی از جواهر آشنای تو خار پای رقص نازتان نرفت "ماه " نذر هرچه از بلای ...

ادامه شعر
هدایت کارگر شورکی

قلب یک خاطره لرزید و به دورت گردید لای موهـای تو پیچید و به دورت گردید قصۀ موی تو در جعبه سیاهش ثبت است بالگردی که تو را دید و به دورت گردید ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«فرزانه ی دیوانه» ساغرم را پُر نما ساقی که من دیوانه ام عاشقی هستم بکن پُر باده این پیمانه ام جای من میخانه می باشد بکن پُر این سبو همنشین مرشد پیر در میخانه ام بال و پَر می سوزد امشب در حر...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_کاش یکشب؛ نور می آمد با ترکه ای در دست؛ و به دل می آموخت "بی تو" با این همه "تو" چه باید کرد؟! _شاگرد ِدرس پس نداده تب کرده تنها از خیال ِامتحان......

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"پناه" مرا به معنی ی همه ی راه بیاویز بر واژه ها تا-ک رسیدن هیچ پشت و پناهی نیست جز آنچه از رویای تو می ریزد شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

یار یولینا گوزیم تیکیب هی باخارام گُذارینه حُسنونی گورمگ ایسته رَم دورمیشام انتظارینه آه بَدَنیم نِئجه اسیر شادلیق آمانیمی کسیر آی اورگیم نه تَلَسیر من باخام آی عُذارینه من اونی سُؤمیشم اَزل گورمه ...

ادامه شعر
جلال بابائی

انگار خاطرات تو را باد به دیلمان آورد. وقتی که نیستی ولی تو اینجایی دلم می شود درد. در پشت این گون پنهان شدی کبریت عشق را زدی. سوزانم این دلم تا که یاد آورد آن همه خاطره را رخم شود زرد. ای باد هیا هو...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

ای ملک سیما که ازتو غیر حیران است تو را داند حق انسان نگوید هر که، انسان ،است تورا ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آنکه ندهد جان به تو ، فهمد حیاتِ جاویدان؟ زنده ی جاوید آن گویند که قربان است تورا ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ عالَم و پروانه ی...

ادامه شعر
مجید محمدی

خنده این دل دلگیرم بر گونه غم ها سوار است وُ می تازد وُ می تازد اما صد افسوس به مقصدی نمی رسد خنده این دل دلگیر یا رب چه سود دارد؟ این سرگردانی مطلق...

ادامه شعر
سانیا علی نژاد

گـل آلـود اسـت خـیابــانهای امـیدم نـه حـال بـودن و نه حـال رسـیدن به فـک های شکسـته ی تـشـویـر زبـان را در میـان دنـدان گـزیـدن به هر سـو می نگـرم جـای بـهار نیست عـزیـزم کـار هر صـیـاد شـکار نیس...

ادامه شعر
رضا دهقانی نامور

برای گل پسرم مینویسم .. آمدنت را وعده داده بود باران... ابر آمد باران آمد سیل آمد و من چشم انتظارت زیره باران که تو بیایی ،،، غافل از اینکه نمیدانستم باران هم وعده سره خرمن میدهد... رضا دهقانی ...

ادامه شعر
سجاد اوسیانی

امسال هم نیامدی این دل نگران شد گذشت به درد سال عاشق بی تو خزان شد عاشق به درد عشق رخ دلدار که سوخت در عشق یار عاقبت مجنون به فغان شد یک عمر من صبر نمودم تا تو بیایی شاید که عشق من تو هم مشهور جه...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_من؛ از جنگ برگشته ام _وطن را فروختم! _می روم سجاده آب بکشم...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا