تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
عباس  یزدی(طوفان)

﷽ به پاس حرمت خون شهیدان برای خاطر پیر جماران به چشمان ز دل بیدار سرباز نخاع و دست و پا و چشم جانباز به بغض مادران داغدیده که در چشم انتظاری قد خمیده ز آفات و بلایایش نگهدار وکیلانی ب...

ادامه شعر
علی سپهرار

در جستجوی قبله راهم از او جدا شد این ظلم بیحدی بود ، کز خود به خود روا شد گفتم فلک چه سازم؟ این نرد را ببازم ؟ بین بر سرم چه آمد ، بختم چو شب سیا شد اشکی ز گونه غلتید ، جاری شد از گلــویم از ...

ادامه شعر
سید حسین عمادی سرخی

"حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست" * هر که گردیده جهان را کند اقرار، چنین: هیچ جا بهتر از این مملکت ایران نیست ادعا داشت یکی: در همه ملک ایران نقطه ای خوب ...

ادامه شعر
عباس  یزدی(طوفان)

هر آن دستی به شیطان رو نموده به هر مطبخ چو گربه بو نموده به سختی ها ندارد هر که عادت به کرنش پیش دشمن خو نموده زوال دولتش بینی به زودی کس که ضعف خود را رو نموده نمی گیرد ز دشمن حاجت هرگز ...

ادامه شعر
نسرین سادات(نغمه) غضنفری

الف - آفرینش زحسن عرشیان را عسکری او شد الگوی عالم فرشیان را عسکری ب - بهترین خلق خدا در بهشت برین او بر ترین گنجینه الاسرار گلستان را عسکری پ-پروانه چو از تجلی عشق دم زند پرده را گر ب...

ادامه شعر
سعید رستگار

شب است و دل است و دل نواز کجاست مه است و غم است و هم نواز کجاست برفتیم و دیدیم و نشنیده ایم فراموش کردیم و خندیده ایم هم آغوش گشتیم با لاله ها چراغان نمودیم ما خانه ها به تلخی خریدیم...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

قیامت زخم هلا! تورا چه بنامم به غیر حضرت زخم که هست نام تو یادآور تمامت زخم رسول آینه های هزار تکه شده ! امام آینه های چشیده غربت زخم ! زبان لاله وشان به خاک وخون خ...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

افتخــــارم هست،عاشورائیم عاشـــقِ عبـاسم ومولائیــــم درتمـامِ عمرِمن هرروزوشب پُرشــده ازعشقشـان،تنهائیم بالباس مشکی ازهجـرِحسین بانگاهی خیـــس ازرســوائیم کوفیــان راازچه لعنت میکنم خور...

ادامه شعر
طارق خراسانی

در آبان 1392 که مصادف با ماه محرم بود تصمیم گرفتم به استقبال قصیده ی قراء حضرتِ کسایی مروزی(ره) بروم تا دل سروده ای را به نظم در آورده و تقدیم حق پرستان و دوستداران علی(ع) و اهل بیتِ خاندانِ عصمت و طه...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

ای‌که‌اززندگی‌ات‌درهمه‌وقت‌دلگیری دائمـــاًازهمــه ایرادوخـطامی گیری نظری‌کُن‌به‌خودونحوه‌یِ‌هرکردارت باچه‌رفتارِخودت‌درهمه‌دَم‌درگیری شادکُن‌دل،که‌بُوَدنیک،به‌درگاهِ‌خدا اندرین واقعــه،جایز...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

بویِ‌یاس،عطرِشکوفه‌دلِ ‌شاداب‌کجاست  رقصِ‌ نیلوفروسنجاقک مرداب‌ کجاست  سیـــنیِ داغِ لبـــو، باقــالیِ کاغـذ پیچ  دادِفالی دارم،مَشکِ پُرازآب،کجـاست  نیست دیگرخبراز شهرِفرنگی،نخودی  گاریِ چرخ‌ وف...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

درپنــــاهِ حضــرتِ پروردگار جانتـــان لبــریزازعـطرِبهـــار چون پدر٬درزندگیم بوده است حیـــدری بودن برایم افتخــار شــادروحش٬درتمـــامِ عُمرْبود دررَهِ دینِ خــــداونداستــــوار بارهامی گ...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

علی ای حبیب خدای دل ، شهِ مُـلک ارض و سما رضا (ع) تو جهانِ عشقی و عاشقی به تو می سزد به خدا رضا دلِ بیــــقرار من اوفتـــــد چـو کبــوتـران ِ حـــرم ، عطش کـه کنـد طواف ِ مقام ِ ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

قصیده دل خوانند بزرگان ادب این اثرم را بر تاج هنر برده پس از این گُهرم را شاعر نبُدَم ، شعر در آغوشِ من آمد فرمود: « به همّت که ببندم کمرم را» در کارِ خطر رفتم و هرگز نهراسم با جان بپذیرم...

ادامه شعر
سلیمان حسنی

امیــدم بودتــاجانم تـــــوباشـــی عزیزم خون رگهـــایم توباشــــی گَهِ تنهـــــائی وبـی هـمـــزبانـــی رفیـــقِ گاه وبیــگاهم تــوباشـــی دلم میخـــواسـت وقتِ غصه هایم تســـلی بخشِ غمهـایم ت...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

چو روح آمد به آدم(ع)، یا خدا گفت به شور عشق، هر دم یا خدا گفت چو حیران گشت هنگام الستی ز مستی کلّ عالم، یا خدا گفت بزن پیمانه هرچه باد بادا که زان می، یار مستم یاخدا گفت تمامِ انبیا بر نشر...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

ای دل سخن از عشق مگو یاردل آزار

چون تیر زند سینه من با گل دیدار

مژگان بلندش که در آن نیست ترهم

صد جوشن من میشکند از پس دیوار

این دیده من از گل مینایی آن عشق...

ادامه شعر
علی اصغر  اقتداری

هــزار حنجره از توحید در آن جهنم نامردی، در آن زمین پُر از تردید در آن جزیره که از خاکش، به غیرِ جهل نمی ­رویید وبای حرص و حسد جاری، به کوچه کوچه ی رگ­ هایش از آسمان سیاهش جز، هراس و یأس نم...

ادامه شعر
عبداله رشیدی

ای سرزمین مادری ، آنا یوردیم چگونه ز هم ، چنین میان جاده یافتیم تو در آن گوشه و من در این مرکز چرا این چنین طولانی ، فاصله یافتیم من و این تربت ، با هم الفت ساختیم چگونه رنگ غربت را ، ساده یافتیم...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا