از ان روزی که ترکم کردی رفتی گل ناز
از آن لحظه که بر قهرت شدم لایق شه ناز
از آن غمگین دقایق که وداع آخرم شد
از آن دردی که بعد از آن رفیق و همدمم شد
از آن اوار سنگین غمی که
به پاس رفتنت مهمان من شد
از آن اهنگ زیبای صدایت
که بر جانم نشست و معرفت شد
دگر نه با کسی از عشق گفتم
نه دستی بهر پیوندی فشردم
نه دل بستم به کس نه عشق بازی
نه با دل حرفی از غیر تو گفتم
تو با عشقت حیاتی جاودان را
به جسم و جان خاموشم دمیدی
تو ویران کردی ان چه پیش از این بود
بنایی نو به رسم خود نهادی
تو بی جام و سبو با مست چشمت
دری نو رو به دنیایم گشودی
رسول نور بودی بر دل من
به عشقت صد درب بسته گشودی
کجا دیگر بیابم چون تو دلبر
چنین پاک نجیبی از تو سرتر
کجا دیگر بیابد دل رفیقی
به یکرنگی نشان و رخ چو محشر
اگر چه لایق اسمت نبودم
تو ارباب و رعیت زاده بودم
تو دخت ماه و من عاشق پلنگی
که دنیا را به عشقت داده بودم
همه دنیای من شهر دلم بود
که تا مرگم بنامت کرده بودم
۸۹/۳/۵
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 18 اردیبهشت 1403 15:40
درود بر شما
محمود فتحی 20 اردیبهشت 1403 09:38
درود برشما