روزی کشاورزی یک خربارکش خوبی داشت رفت بازار

یک پالون نوبرای خرش خریدچون ازخرش خیلی رازی

بودخواست ازخر قدردانی کرده باشه خرش رابرد پایه

راه پله ی ساخاتمان خانه ی خودش وبازحمت زیاد خررا

بردبالای بام...

ازعالمی پرسیدن عالم بزرگوارقدرت چیست

عالم فرمود قدرت فساد است فساد از قدرت

همیشه دعوا برسر همین جمله بوده است

هرچه قدرت بیشتر فسادآلوده گی کهن تر...

چه آفاقیست درنظم زمین این زمان است

چه سوادایی درسراین سودا گران است

چه کشف علمی از این زاهدان است

چه کس ازدست این قوم درامان است

چه مشگی لایق گیسوی زنان است

چه وردی درضمیر زمین آسمان است
...

خنده جرمو گریه جرمو داد جرم
آنچه در راه است خانه ی بیداد جرم
گرچه ما اماده باشیم در نماز
دشمن نادان دهد فرمان جرم
نیست روزی که سری بر دار نیست
میرسد از پشت سر پیغام جرم
جرم ما سفره ی خالی ماست
جرم ما ...

چه به ازسکوت درجمعی که دلی شکسته باشد

مگراینکه درنگاه دیگری گلی بشکفته باشد

گرچه سالها گل امید داشت بوصال بلبل زاز

چه کند بلبل زاری که بالش شکسته باشد

فاتح محمود خان ف...