راز منصور

من به دار لب منصور حزین بردارم
کشته گر گشته ام لب ز دین بردارم

گفته ام دار کم است جمسمم باد دهند
اتشی باید کز این بتکده دست بردارم

عشق ان نیست که راز لبت مخفی کنم
عشق ان است که راز از لب ...

افلاک پاکی
تو میخواستی که من غربت بمیرم
سر قبرم سنگ‌ سرد لاجوردی بگیرم
خدا رو شکر که در غربت یار داشتم
کلامی هم کلام عاشقانه جان بگیرم

تو میخواستی که در دنیا لاله نباشه
کسی همچون منی تنها تنها نبا...

یادش میآید

دوست داشتنی من
دیشب خواب دیدم
کنارم نشسته
بودی

به آرامی برگشتی
تو چشمام نگاه کردی
منم لبخند زدم
و بعد
بوسیدمت
بقلت کردم
از خواب بیدار
نشدم

ولی بقیه اش رو یادم
نمیاد
تو یادت میاد
خند...

دعای شب
این سلام صبح من بس آشناست
دوست داشتن تو از لطف خداست

گفته بودم دوستت دارم ای رفیق
گفتن این حدیث راز بین ماست

در درونت راز داری میکنی اما بدان
راز اصلی بین جان من جام شماست

از ازل با بارش ا...

مسجد ضرار

داستان آورده ام از عهد قمر
از زمان پادشاهی شاهان خر

در یکی از شهرهای این بلاد
قحتی سنگینی بر مردم فناد

گو بخیل شد آسمان ابری نبود
بر زمینی خشکی شد و آبی نبود

حاکم بی عقل شهر بر دار بود...