این اشک من است و غزه‌ی آزاده این پای من است و دشمن پتیاره این طفل صغیر و خون و آوار و دروغ ای مهدیِ جان بیا به این آواره سراینده: سجاد رحیمی مدیسه بامداد جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ ۲۵ رمضان ۱۴۴۵...

گـاهـی درمـانـگـران ؛ بـیـمـارانِ " خـودبـین و مـنیّـت هـستنـد " اغـلــب پـزشـکـهـای کـشـورم ، دچــارِ مرض خارش اسکناس و صعب‌الپول شــده‌انــد ..!! تنـها نـسخـۀ داروی آن ؛ خالـی کـردن جیب و حساب با...

درد سـرزمـیـنـم درد مـن اسـت ؛ جـایـی از مـیـهنـم درد بـگیـرد .. اعضای بـدن و پـیکـرم احـساس سـوزش پـیـدا می‌کـنـد .. مـن بـه شـمـال کـشـورم ، سـفـر کـردم امّــا شــمـالــی نــدیـدم !! مـی‌دانـیـــد...

در شباهنگام تار جغد کور قصه ام روشنایی را بیافت کورسو های امید در دلش روشن بشد دیگر اما هیچ از مفهوم این موضوع پر مبحث نمیدانم ولی ترسم آن است که در بیم و سکوت ثانیه دست مرا حبس نبودن بکند و به خامو...

تا به کی خلوت نشینی والیا دور از خلقی به کنجی در خفا گوشه ای بنشسته ای چشم انتظار منتظر آن کس قیامی بین ما ولی اله بایبوردی 09 / 01 / 1403 ...

با آرزوی بهترین ها ‌‌.............................. و پنجره باز می شود بوی تازگی یک فصل ، به رویاهایمان سرک می کشد . صابرخوشبین صفت ۱ فروردین ۱۴۰۳...

رسیـد فـرجـام سـال جـاری و شـوری نـمی‌بینـم در آن چـهارشنبـه می‌بینم ولی سوری نمی‌بینـم بـیاور هیـزم چـوب را و روشـن کـن بـسوزانـش زبـانـه می‌کـشـد آتـش ؛ ولـیک نـوری نـمی‌بـینـم بچرخان فشفشه یا سیم...

زمستان کم کمک رخت سفر، میبندد چمدان در دست و لباس عروس‌ زیبایش را با اخلاصبه جویبارها می بخشد. جوانه‌ها از پشت شاخه‌های درختان سرک می‌کشند. جنگل دشت دلبری میکنند، چشم نرگس، به دیدن شقایق باز...

خورشید مرده است پل ها  شکسته و فصلی بر مدار صفر  بی پایان   باد نه می آید و نه می رود #مریم_حشمت_پور http://telegram.me/heshmatpour95...

کی قرار است سال ها به تهش برسانند انتظار مرا کی شراب هزار ساله ی تان می پراند ز سر خمار مرا دست به دست می رود تقویم بر سر دست فصل ها اما ظاهرا هیچ کس ندیده هنوز بین این فصل ها بهار مرا خانه را دست کم...

۱_ در نوروز آزادی، در بهار دیدار، دشت تن ات را، گل به گل می بوسم ! ۲_ در سپیده دم شادی ، بوسه ی آزادی ما، دلچسب ترین، لحظه ی قرن خواهد شد ! مهدی بابایی ( سوشیانت )...

مپرس از چه مسیری به من بهار رسیده ست بهار مثل سواری ست که از دیار رسیده ست همیشه دلخوش تغییرم و گمان من این بود که فصل سرد به پایان انتظار رسیده ست در این رقابت با ماه و سال چند به چندیم که درد های ...

ابدیت ساکن است و تصویر آن متحرک. (آگوستینوس) ┈┈┈┈┈••✾••┈┈┈┈┈• آفرینش خدا مثل خوابیدن زنی جوان است بر تشک آبیِ براق با ساتنی‌ شکلاتی‌رنگ کنار عودی که می‌سوزد و چراغ‌ها‌ی رنگی  که الکی‌ روشن‌اند. آفر...

مِثل سلوک طفره‌آمیز ستاره‌ای به وقتِ سِقْط مِثل چَنْته‌ی خالیِ گنجه‌ی عصمت مثل آن برهنگی که به لباس‌ها سرایت کند مِثل خُنیایی متروک در صفحه‌ای شکسته مِثل شنفتن اخبار ماضی وقت خواب مِثل دوده‌های ماسیده...

دارم به حال فشفشه ها غبطه میخورم یلدا برای شادی خاکسترم بس است اینجا لباس عیدی من بر تن خداست دیگر حساب خالی پیغمبرم بس است شوخی نکن که سال دگر، سال اژدهاست شش دانگ ِ استخاره انگل به نام ماست دلخو...

پدنام دادار اورمزد خردمند به فرمان او باد چرخ بلند خداوند کیوان و ناهید و ماه خداوند روزی ده داد و راه که آفرید خورشید و ستاره را فروزنده تخت و تاج و به را خداوند کیوان و بهرام و هور خداوند شمش...

علت مرگ: می گفتند مرگ برای همسایه هست اما اینگونه نبود! بر روی سنگ قبرم بنویسید ، علت مرگ عدم تحمل درد بود #محمد_مولوی...

بُرد یا باخت ، از این قِصه پُر از تردیدم زندگی طعم قماریست که من فهمیدم شانس! تعبیر بدی داد به دستم ای کاش خواب این معرکه را جور دگر می دیدم پشت این سنگر لو رفته خیالم خوش بود اینکه با دشمن فرضی چ...

بیا تا درد من درمان بگیرد کویر خشک دل باران بگیرد گلی از عشق در قلبم بروید سر شوریده ام سامان بگیرد #زینب_شمسی_نسب ...

در عصر ارتباطات ما قطع ارتباطیم!شدی برام خاطره قرار بی قراریم چیه که منو از یادت میبره نه خود پرسی حال مرا نمی میدهی جواب چرا؟ نه حوصله بودن نه داری...