تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
فرزاد الماسی

دلم میگیرد از شب های تاریک تو را می خواهمت از دور و نزدیک به من آموخت این رسم زمانه غم و شادی ندارد مرز باریک فرزاد الماسی بردمیلی...

ادامه شعر
امین مقدس

<<انسان>> دردست دارو باشی و درمان نباشی انگار گُل هستی که در گلدان نباشی فرق‌ست بینِ باد و بوران ؛ سعی کن که باشی نسیم و بر دلی طوفان نباشی ای مرد یا زن! هر زمان قلبی شکستی نامرد هستی د...

ادامه شعر
علیرضا جلیلی راثی

در مکتبِ مـــا آنـچــه روا هست... چرا نیست؟ در دور و برم هر که ز مـا هست... چرا نیست؟ تــــا پادِشَــهِ اهـــلِ نظـــر... در من و ما نیست در مَنـظَـرِ ما وِلـــوِلِـــه‌ها هست... چرا نیست؟ در کعـ...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

غیر تصویر تو در چشم ترم نیست که نیست! جز تو از هیچ در عالم خبرم نیست که نیست! روبه‌رو هیج به غیر از تو و آیینه مباد! جز خداوند کسی پشت سرم نیست که نیست! عشق تو بال و پرم شد که سبکبال شوم یک نفر...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

آتشی در سینه دارد این تن رنجور من عاقبت بر عرش بنشاند، دل پر شور من هُرم این آتش حکایت می کند از داغ جان هرطرف گیرد زبانه از غمی دارد نشان رنگ زرد شعله هایش زردی روی منست هرچه خاکستر نماید منشاء...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

این‌چنین که لبریزم از هوای مولانا این‌چنین که می‌لرزد دل برای مولانا می‌نویسم از حالم، می‌نویسم از شوقم می‌نویسم از حس لحظه‌های مولانا لحظه‌های پرشورش، لحظه‌های پرشعرش لحظه‌های نزدیکی با خدای مولانا...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم رب الشهادة و النور اربعین حسینی زمان آن شده که سوی تو روان باشم به رهنوردی این راه جانفِشان باشم درون خویش شدم ذوب در غمت تا باز چو اشک خویش به سوی حرم روان باشم سیاه رویم و با این وجود همواره ...

ادامه شعر
بهرام داودپور

اربعین می‌رسد ایام وصلش غم مخور می‌رود غم از بر ما غم مخور می‌رویم از جاده های عشق، باز از پی دیدار معشوق غم مخور در ره مهران و مرز عاشقی سختی ره سهل گشته غم مخور موکب چای و طعام ها در مسیر شهر به شهر...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

چه کردی با دلم ساقی که خود از خود گریزانم نه می بخشم خودم را و نه از بی خود پشیمانم گهی سودای می دارم، گهی ساقی بیازارم میان خوردن و روزه، اسیر دست شیطانم دمی از حق کنم تمکین، گهی ناحق شود آئین کدامی...

ادامه شعر
سارا اسدی زهرائی

سوار بر ابرو بادی از رویاها دیری دور از دریای آدم ها چون قطره ای در اندرون پنهان می‌افتم از چشم ها چندان چون ژاله ای از پرنیانِ جان یک من هست، شنوای نوای هر ذره ، هر آواز ویک تو هست، با این همه جهان ...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

باید دوباره قلب خودم را خبر کنم! خود را برای دیدن تو دربه‌در کنم! باید پی ظهور تو ای مثل معجزه از وسعت زمان و مکان‌ها گذر کنم! باید کنار حوصله‌ی خود ببالم و هر لحظه بر عبور زمانه اثر کنم! من مط...

ادامه شعر
محسن جوزچی

یک بود و یک نبود سر آغاز قصه بود پایان آن چه کسی بود؟ ، قصه بود!!! در هیچ و پوچ جهان عمرمان گذشت چون وقت خواب قصه ندانم زمان گذشت ۱/۱۰/۱۴۰۱ محسن جوزچی...

ادامه شعر
شبنم حکیم هاشمی

آن روزها به معجزه باور نداشتیم! اما به جز خیال تو در سر نداشتیم! گرچه به فکر لحظه‌ی پرواز بوده‌ایم در آسمان خویش کبوتر نداشتیم! حتی برای فهم رسیدن به اوج‌ها در ذهن خود تجسم یک پر نداشتیم! از حا...

ادامه شعر
شیما رحمانی

۱. جیغ زد عقربه یِ گیجِ زمان؛ جاده باریک و سفر نزدیک است بایَدَت رفت از این شهری که؛ همه اَش وسوسه ای تاریک است. *** ۲. جیغ زد عقربه یِ گیجِ زمان؛ جاده باریک و سفر نزدیک است رخت باید بست از شهری که م...

ادامه شعر
جواد  جهانی فرح آبادی

لهجه 72ملت (به ساحت مقدس سالار شهیدان امام حسین) ...... ...... ...... ...... ...... ...... ای قافیه شعر همه مرثیه خوان ها وی مصرع پایانی خاموشی جان ها ای رأس تو بر نیزه کج فهمی انسان خون تو پر از واژه...

ادامه شعر
محسن کاویانی

. . ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین ای دل بُریده از همه ی رنگ ها حسین بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین سَمتِ تو از تمامی مردم فراری ام ای با غریب های جهان آشنا حسی...

ادامه شعر
آمنه نقدی پور

بمیرم طفل ِجان بر کف، بمیرم نوگلِ زهرا شنیدم دست و پا بسته، بَرَندَت در رهِ صحرا بمیرم نورِ چشمانم یتیم ِ زار و دل خسته سه ساله دخترِ بابا زبان و دست و پا بسته اسیرِ شامی و امشب، دلت بابا طلب کرده تنت...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

ای پیام آزادی ای شکوه جاویدان ای صنوبر خونین بر کتیبه ی دوران ای غریو آزادی ای اریکه ی یاری ای حلاوت لبیک بر مذاق هشیاران در مطاف ربانی ورد عشق می خواندی پس بلاشبیه اصلا آن دعاست یا قرآن در نواده ی...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

تقدیم به مهندس آورندِ عزیز ازخطه ی مِهر خیز گیلان: مرام وخوبی ومردی،بسان ابرسپید هنوزمیشوداورادرون آینه دید نگاه راسخ او چون بلوط پُرباری، دَوانده ریشه ی خود،تابه کوه حق برسید سفرنکرده دلش،جز به راهِ...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

من هستم آن دُردانه ی، زیبا و بابایی دورم من از بابا و آن ایام رویایی جایی که باید با عروسک ها سخن گویم مهمان داری میکنم در کنج ویرانی دوراز پدر در دامن ظلم و پریشانی موی سفیدم را ببین ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا