- لیست اشعار
- موضوع
- طنز
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
زهرا جعفریان
در29 /02/ 1380
گفت الهی پیر شوی مادر ! اما پیری هم هیچ گوهی نیست رسیدم به کمالی که ! به جز مرگ در سرم هیچ خیالی نیست جان تن فرسوده و خیال افسرده و حال دل پریشان می دانم مرگ من هم به ... هیچ کسی نیست ! #محمد_مول...
ادامه شعرشده ام دوستان مریض امروز بد حال تنم خسته و سخت در عذاب و ملال گشته این تن مبتلا به درد لاعلاج نه میتونم ترمز بگیرم نه کلاج دعا کنید دوستان برای این بنده حقیر که دارم یک دوجین بچه بزرگ و صغیر ⚘???? سی...
ادامه شعرزده به سرم که یک سفر بروم یک سفر راحت و بی خطر بروم کارت بنزین هم که ندارم ولی اینبار میخواهم با خر مش سفر بروم راحت شوم از خرج و گرانی عید شاید یک سر هم به شهر و دیار شما بروم ...
ادامه شعربا نگاهی عاشقی را میتوان فهمید ولی جیب ما، ما را در عاشق پیشگی یاری نکرد
ادامه شعراتفاقا اتفاقی دوباره میبینی من و اتفاقا اتفاقی میخوای بغل کنیم هم و اتفاقا اتفاقی نمی افته زودتر برو اتفاقا اتفاقی دستم و میبندم برو اتفاقا اتفاقی از چشم افتادی گلم اتفاقا اتفاقی جات و پر کردن تو دلم ...
ادامه شعردور هم و عادلانه قسمت کردند با حقه و صد بهانه قسمت کردند صندوق ذخیره های فرهنگی را "بردند و برادرانه قسمت کردند" فاطمه نعیمی( مهرانه) ...
ادامه شعربا کسب اجازه از روح حضرت لسان الغیب گفتم غمِ تو دارم، گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من کو؟ گفتا که اختر آید گفتم اجاره مسکن، جانِ مرا ستانده گفتا برو ولایت، تا مشکلت سرآید گفتم چرا شده قطع یارانه ام...
ادامه شعرامشب چقدر دلم میل عسل دارد قراری با بچه های محل دارد گفت عابری رفتند سیب دزدی گفتم چقدر این محل لات و دغل دارد! #محمد_مولوی...
ادامه شعررئیس اتحادیه کباب فروشان می گفت: علت کسادی بازار ، گیاه خواران هستند ! #محمد_مولوی کاریکلماتور حتمن علت طلاق هم ازدواج است ! میرزا محمد...
ادامه شعرالا یا ایها الساقی ، ادرکاساً وناولها " رهایم کرده ای یارب ، چرا در بین جاهل ها ؟ شبی در منزل یاران چه خوش بودیم ، تا اینکه رقیب آمد ، همان ساعت فراوان گشت مشکل ها میان من و جانانم فراق افتاد از آن ...
ادامه شعرچون رستم سپهسالار چون شیرخشگمین. هرگونه باشی مرگ آخر می زندت زمین. کشتی نگیر با مرگ که حریفی قدر است. مرگ سفری از این جهان به جهان دگر است. مال و منال وثروتت به چشم مرگ حقیر شد. هنگام مرگ آدمی انگار ک...
ادامه شعرچند قدم پایین تر از نهر کرج زیر ماشین رفت و له شد مش فرج زد از این دنیای پر زحمت به چاک غسل دادند و سپردندش به خاک طبق معمول آمد آنجا دو مَلَک با مداد و کاغذ و چوب و فلک گفت با آن بینوا از روی خشم هر ...
ادامه شعرآدم ها... از سر و کول هم بالا می رفتند جایی برای گذاشتن نردبان نبود . #محمد_مولوی کاریکلماتور
ادامه شعراز اندرونم یکی مرا ندا می داد شکمم از گرسنگی صدا می داد بوی قرمه سبزی در هوا پیچیده بود همسایه خورشت و پلو را جدا می داد #محمد_مولوی...
ادامه شعربخواهی یا نخواهی تو همین است روال زندگانی اینچنین است کسی که شانه خالی کرد از آن "حسابش با کرام الکاتبین است" فاطمه نعیمی* مهرانه تحفه طنز...
ادامه شعرهر آن کس با دورنگی ها عجین است سر راهش بلاها در کمین است "قِسر هم در رود" باید بداند حسابش با " کرام الکاتبین" است! فاطمه نعیمی*مهرانه✍ برای هرکسی در این زمانه پراید و گوشی و یک باب خانه فراهم می شو...
ادامه شعرچوب لای چرخ کارش او گذاشت. در رسوم خواستگاری آبروی او نداشت. گفت حالا ای پسر زود است ازدواج. زن به خانه آوری خواهد ز تو او تخت وتاج. دختری را چون پسر می کرد طلب. گفت امروز ای پسر هستم به تب. او چو مری...
ادامه شعربود دزدی زبر دست و ظریف. صاحب هر خانه را می کرد نحیف.لقمه ها ی چرب و روغن دار را می کرد نهان. هر کجا گنجی که آنجا بود کرد آنها را نشان.کار و بارش او حسابی رونق و بالا گرفت.تا که کم کم او به کارش ج...
ادامه شعرسوادم گمشده یاران همین دیروز زیر باران نمیدانم کجا رفته که تا حالا بر نگشته حتما نم کشیده الان چون من الان شدم حیران همه چیز رفته از یادم الان غمگینم یا شادم فکر میکنم الان شادم چون سواد رفته ...
ادامه شعرمردی از گوسفند فروشی گوسفندی خرید .هر چقدر او گشت برای گوسفند خود قصابی ندید . او چنین گفت به آن گوسفند فروش.کس تو نشناسی که قصابی کند او آورد جوش وخروش.گفت چون من کجا قصاب هست.گفت قبل ذبح آن یک ذره ...
ادامه شعر