- لیست اشعار
- قالب
- قصیده
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
زهرا جعفریان
در29 /02/ 1380
در معدنی و تنها چون سنگ آهنی سخت من خود تو را کشیدم در سرنوشت نابود با صبر و سوختن ها ذاتت که آهنی بود چون تابلوی تختی در گوش جاده بنمود یک متن سرد و بی روح بر روی سینه ات بود آن هم عبور ممنوع بر...
ادامه شعربوسه ازکنج لبانت لاجرم کار من است من به هر کس ندهم بوسه ، که این کار حرام است من به حکم شرع نویسم ز رخ و ز رخسارت بهجز آن نیست روا هر آنچه گیرم ز رخت بوسه در شرع حرام است و در ان شکی نیست ...
ادامه شعرترسم این درد که از عشقت به دل افتاده است آنقَدَر دیر بیایی تو که درمان گردد آتشی را که بر افروخته ای در جانم در نبود تو شود سرد و سپس جان گردد عشق عصیان گر من بنده اسیرت شده ام خواهد این دل که به ز...
ادامه شعرآنان که با شهامت ماندند زیرِ باران شد سَهمشان طلوعِ رنگین کمان در آخر سنگی که طاقت آورد در زیرِ بارِ تیشه تندیس ناب گردید ، از زَر گرانبهاتر آن کس که فصل گرما کوشید و کند و کاوید در ظلمت زمستان گر...
ادامه شعرای شمع خود سوزی مکن بیهوده وقتی که در مذهب پروانه حفظ جان خطا باشد خواهی نخواهی سوختن سهم تو می گردد وقتی که شعله در پی ناز و اَدا باشد با سوزش جبری مَزن هر دم تو لاف عشق آتش شود گل ، عشق اگر بر تو ...
ادامه شعرگل دهد خاری نمی دانم چرا پاک باید پاک هر اندیشه را حرف ها گویی لفافی ای عزیز نزد افرادی که یکسر بی نوا رانده درگاهی ز عقبا مانده ای چاله چشمی را نبینی مکرها گر زنی جانا به شعرم شانه ای شانه ای بر ...
ادامه شعر« دولت جاوید » هر آن کسی به جهان،راه و رسم آن بگرفت زِ نیکویی بـکند طاعتی و جان بگرفت زمین که خاک ضعیفی بُوَد1 زِ طلعت آن همیشه فیض نکویی زِ آسمان بگرفت غلامِ ...
ادامه شعرچند قدم پایین تر از نهر کرج زیر ماشین رفت و له شد مش فرج زد از این دنیای پر زحمت به چاک غسل دادند و سپردندش به خاک طبق معمول آمد آنجا دو مَلَک با مداد و کاغذ و چوب و فلک گفت با آن بینوا از روی خشم هر ...
ادامه شعر« راستی و کج » در مرحله اول که بشر ، جانب حج رفت آیا چه سبب شد، که بشر در ره کج رفت این کجروی از نسل کدامین بشر آمد تا این بشر از راه حقش در ره کج رفت آیا چه ...
ادامه شعرخلیج همیشه فارس درغروبی قلبم از مهر وطن لبریز بود وز عشق آکنده ساکت وتنها کنار ساحل زیبای این دریای گوهر خیز و رخشنده ساحل دریای پارس ،این آبراه سبز طولانی و طوفانی بر خلیج فارس مهمان بوده با ام...
ادامه شعرزندگـی یا مـرگ چیست ؟ هرگز نپرسیـدم چرا ! دیـن ز دانـش هم مجـزّا بـود ، نفـهمیـدم چـرا ؟ گــردن شـیـطان نـیـنـدازم گـنـاهـم را ، خــودم : نـاپـسـنــدیهـای دنـیـا را پـسـنــدیـدم ؛؛ چــرا ؟ رخـت شب ...
ادامه شعریک خواستم و تو به من بیست دادی از خاک بودم و هرچه نیست دادی کج رفتم و تو هشدار دادی گوش ندادم و باز اخطار دادی گویی چیزی فهمیده بودم،شاید کمی صدایش را شنیده بودم،شاید گفت که توبه کن بنده ی من آن صد...
ادامه شعرخانه حق مسجدی نامش نهند کافروزاهدهمی راهش دهند نیست این خانه فقط بهرنماز مهدپیران جمله دررازونیاز محفل عاشق دمی خاموش نیست میکده بی می سرای نوش نیست صاحب این خانه چون در خواب نیست قفل وزنجیرودروقل...
ادامه شعراین همه دوران بسرآمد چرا آدم نگشت آگه از اسرار هستی پس چرا محرم نگشت لحظه ها را دم به دم برباددادوبی هوا ناگهان بر خاک افتادودمی آدم نگشت عقل برسرداشت و هردم زروی جاهلی جانشین حق چرااوزیور عالم نگشت...
ادامه شعردرگذرگاهی به ایام شباب خسته و تشنه به زیر آفتاب سایه ای زیردرختی یافتم بر درخت آنگه نگه انداختم در هوای غفلت وبی حاصلی ...
ادامه شعردر چشمهای خسته من رقص خواب بود اندیشه های رهگذرم در شتاب بود دل از ترانه های زمینی خبر نداشت در شعر آسمانی من عشق ناب بود آن شب کنار برکه عرفان قرار داشت آنجا که روشن از اثر ماهتاب بود ...
ادامه شعر« عفت پیری » جوان که در صدد1 کار بی معانی نیست همان که در صدد هرزه و کامرانی نیست جوان به عفت و پاکی،جوان مرغوبی است اگر چه عفت پیری ، کم از جوانی نیست جوان بی خردی ...
ادامه شعر« خرمن مردم » طمع1 به خرمن مردم،که نکته دانی نیست مگر تو را به سرت ،عقل با معانی نیست هر آنکه در صددس ، خویشتن نگه دارد چو پیر زنده دلان ، شایق جوانی نیست به کام...
ادامه شعردردیاروسرزمینی دوردست - درکلیسایی کشیشی چیره دست روزوشب اندیشه اش احسان بود - درمیان مردم ازنیکان بود خلق راهردم هدایت می نمود ...
ادامه شعرز هر دری که می روم به مقصد تو می رسم ز هر فوءاد و هر سعاد به سوی عالم تو باد ز هر دیار بی کسی به سوی تو، هم نفسی ز سوره ی طبیعتت به آیت پرنده ات به حول یغما برسم به مقصد تو می رسم چه حس عارفانه ای به ...
ادامه شعر