تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
نادر اسکانی

یه سرباز عاشق،یه غمگین  یه خسته چه روزای تلخی، تو برجک نشسته یه بغض تو گلوشه،غمش رو به رو شه میخواد زندگیشم ، زودتر تموم شه به جرم جوانی داره میره خدمت نشسته تو قلبش بازم تیر خدمت چه روزای سختی ت...

ادامه شعر
سامان نظری

خانمی زشت و میانسال سکته ای زد در یه سال ز رؤیایی بدید آن یک فرشته که عمرت ۴۰ دراز است بی شبهه بهوش آمد چنان شاداب بودش که گل از گل شکفته مست بودش یه چند تصمیم به زیبایی گرفتش به لیزر یا پلاستیک هر...

ادامه شعر
سامان نظری

غریبه ای تا رسید از گرد راه خندید و کشید بلند یه آه از او خواستم دلیل خوشحالی گفتش به من تو را دیدم به حالی تو را از دور به خر نزدیک دیدم نگو گر آدمی ، اشتباه دیدم بدو گفتم منم انسان دیدم نگو ...

ادامه شعر
امین و امیر اصلانی

بسم الله الرحمن الرحیم «نام» لاجِوَرد ارض بی همتا شده نزهت و پاکی در آن پیدا شده روی این گوی گرانقدر کبود گشته پیدا چشمک هستی و بود لعل مرّیخ و عقیق مشتری چون تپان اند از پی انگشتری، یک شعاعی سکه...

ادامه شعر
سیده فرزانه رضوانی نژاد

بهشت رضوان: اربعین آمد ، وَ سیلِ عاشقان گشته از هر سو، به این کشتی روان سخت و شیرین و پُر از عرفانِ ناب از کفِ مردم رها گشته حساب می روی، گاهی تو را هم می برند کاهِ ما را هم به قیمت می خرند سنّ و سال ...

ادامه شعر
جواد  جهانی فرح آبادی

سلام ای آشنای روز آخر خداحافظ نگار زود باور من و تو رهرو یک جاده بودیم برای هرخطر آماده بودیم تو یک دنیا غزل در چشمهایت و من آغوش وا کرده برایت تو دستانت نمادی از لطافت وقلبت معدن عشق و رفاقت اگرچه دو...

ادامه شعر
ابراهیم جلالی نژاد

"بنام خدا پای پیاده «بمناسبت پیاده روی اربعین حسینی» به سر دارم  هوایِ  کویِ  ارباب ندارد  چشمِ  بی تابم  دِگر خواب به  شوقِ  لحظه ی  شیـرینِ  دیــدار دراین چندی شب و روز مانده بیدار به پایانَش  رسَد ...

ادامه شعر
امین و امیر اصلانی

به نام خدا می رسدم گوش مقال زمان راه روم، راه چو باد وزان دل که فسردی و کشیدی تعب تا که محقق شودت آن طلب گرچه رسیدی به مرادت ولی چند دمکی عمر نماندت ولی عمر گرانمایه نیابی دگر چند دمکی لذت هستی...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

آتشی در سینه دارد این تن رنجور من عاقبت بر عرش بنشاند، دل پر شور من هُرم این آتش حکایت می کند از داغ جان هرطرف گیرد زبانه از غمی دارد نشان رنگ زرد شعله هایش زردی روی منست هرچه خاکستر نماید منشاء...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

گاه یاد عصر ماضی می کنم با خیالم عشقبازی می کنم می روم تا خاطرات دور دست لحظه های گاه بالا، گاه پست کودکی هایی که باید خوش بُدند لیک با اندوه و حسرت پر شدند حسرت یک دست گرم ومهربان حسرت بابا که باش...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

مریمانه (۲۶) به وبرای مریم بانو! من آن عاشق ترین مردِ جنوبم رها ازعشق تو روبه غروبم یکی یکدانه ام زیباترینم مَهین بانویِ نازِ نازنینم عزیزی و دل انگیزی ونازی شرارِعشقی ودراهتزازی قلم دروصف عشقت ناتوا...

ادامه شعر
سامان نظری

همنشین عاقلان باش که تو را پندی دهند درس بی یار عاقل که شوی ،تو را شیطان دهد درس دو کسانی که هلاکت بخریدند و بیابان رو اند به این دشت گمراهان چه نادان ها که رفته اند از بام بیافتد هرکس،خوبی که شود ب...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

من و اشک و فراق و آه و بیداد من و صد آرزوی رفته بر باد ???????????????????? من و سوز و گداز و درد جانکاه من و بغض فرو خورده ز غمها ???????????????????? من و حسرت به دل ، ازکامیابی من و بی همدمی ،بی س...

ادامه شعر
سامان نظری

انالله و انا الیه راجعون تقدیم به مرحوم پدر بز گ گلم یوسف علی داداشی روحشان شاد و یادشان گرامی خدا تمامی رفتگان رو ببخشد و بیامرزد انشالله خداوند سایه پدر و مادرانتان را از سر شما کم نکند پدرم عه...

ادامه شعر
تورج ریحانی

ریحانی: یکی درویش بودودرکنامش نبودی قوتی و یک تکه نانش به پایش گیوه ای بودوزبانش به ذکرحق بدی هردم لسانش شبی در راه منزل کیسه ای یافت پراززربودهمیانی زربافت بگفتا کیسه زربافت ای دوست تورااقبال وای...

ادامه شعر
سامان نظری

بشنو این دنیا بسی شهوت شود حافظ حتی هم شوی،اشعار تو ذلت شود گِل به دنیایی که باشد استوارش این هوس هر به سویی بنگری ، گرگی دَرَد اندر قفس چون که زرگر زر شناسد،قدرشناس آن بود این پرستوها که بینی ذات ه...

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

مریمانه (۱۴) تویی که هرچه درخت وپرنده رامش بود؟ کسی که نام خدا تکیه ی کلامش بود؟ کسی شبیه خودم؟نه خدا چه میگویم! کسی فراتر ازاین حرف ها که میگویم [] توآسمان خدارا پیاده طی کردی برای من بغلی از ستاره ...

ادامه شعر
محسن جوزچی

این شعرو دیشب خواب دیدم ,تقدیم به پیشگاه شما کربلا را دوست دارند مسلمین این دیار کربلا سوگ دل ای عاشقان بی دیار کربلا آن نقطه اوج هنر کربلا آن وادی عشاق حق کربلا سنگ محکهای گناه کربلا جنگ دل و عقل و ر...

ادامه شعر
سامان نظری

بنگر که خدا تو را نظر پندارد هر دری که بندد ز دری باز آرد هیچ نترس و پر ز ایمانش باش تن ز جامه صبر کن ، ایوبش باش چون به خیر،تو را دری بستاند در رهی دگر تو را دری بنشاند هر در ز دری برتر و بکر تر ...

ادامه شعر
   زهرا شمشیری

چو مرغان اساطیری،دلم پرواز می خواهد چنان مستان بی پروا دلم آواز می خواهد کویر جان من یارب سخن از عشق می گوید در این تنها...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا