تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
فائزه اکرمی


ازون روزی که قلبم مبتلا شد
توی چشمات شکست و بی صدا شد
خودمو خورده خورده جمع کردم
خودمو از نگاهت منع کردم
نفهمیدم چه چیزی پیش رومه

واسه هیچ کاری رغبتی ندارم
زم...

ادامه شعر
فائزه اکرمی

همه بهم میگن نریز تو خودت
میگن نذار توی غمات گم بشی
میگن ما با هم دیگه جور نبودیم
میگن نذار سوژه ی مردم بشی

شبا که چشمام میره سمت عکست
ساعتمو سریع نگا میکنم
با ف...

ادامه شعر
ادریس علیزاده

برادر شو چه دردی مانده در این شهر چه داغی بین شان سوزاند غریبانه درون خاک خود چگونه خنده ها خشکاند تمام درد هم کیش و هم آئینت تمامی رفیق و نارفیقانت که با رنجی همه از آن بیزارند تمام خویش و خوبانت ...

ادامه شعر
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

شب یلدا شاعر رسول چهارمحالی(ساقی ----------------- دختر زمستون، با لبای خندون،رسیده از راه دختر زمستون،با انار دون دون،رسیده از راه اومده زمستون ،با صدای بارون ،فصل خزونه اومده زمستون،نباشید پریشون...

ادامه شعر
رهی رحیمی ریگی صبا

باز زمستان بارش برفای مستان میخورد بر کوه هستان نیست دیگر لخت و عریان شاخه ساهاری درختان پیک شادی و نوید شد بارش برف زمستان ریگی هستم کودکی از فصل سرما در درونم پر شده غوغای گرما برف شادی در میان کو...

ادامه شعر
پردیس میرزاحسین کاشی

چقد خوبه که با فکرت دلم هر لحظه همرا(ه)شه توو فال امشبم بازم دلت مال خودم باشه زمستون هم که توو راهه داره کم کم غروب میشه تو باشی دیگه سردم نیس هوا هم خیلی خوب میشه یه احساسی به من می دی که قلبم روش...

ادامه شعر
رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)

غرور شاعررسول چهارمحالی(ساقی عطشان) :::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::: غرور لعنتی بزار، دادبزنم دوستش دارم یه بار بیا مانع نشو، که پا رو قلبم بزارم بزارم بگم عاشقونه ،تمام هس...

ادامه شعر
سعید نادمی

نمیدونم که چشایِ خسته ام تویِ ذهنِ آیِنه دنبال چیست روُ غبارِ آیِنه دست میکشم تا ببینم جز من و آیِنه نیست چشامو تو چشمِ آینه میندازم تا حقیقتو تُو چشماش ببینم آینه با صداقتش بهم میگه...

ادامه شعر
علی اوسط حسینی

درکم کن --------------------- درکم کن که جز تو همدمی نیست بر زخمهام به جز تو مرحمی نیست درکم کن، تو ای آرام جانم بر غنچه، بی تو شبنمی نیست **** درکم کن بی تو دنیام خرابه این دنیا برام مثل سرابه هر لح...

ادامه شعر
محمد  قدیمی

تناسخ توی هر آئین یه جور معنی شده اما تو آئین منه مجنون میشه آشنایی با لیلا چون اون روزی که رویامو دیدم تو لحظه اول توی فک(ر) بودم و آروم نشستم روی یه جدول چرا من اونو میشناسم ؟! چرا انقد واس...

ادامه شعر
سعید نادمی

دل من توُ سینه لرزید ، وقتی چشمام چشاتو دید گفتم از تو باغ رویا ، فقط این گل رو باید چید چه شب و روز قشنگی ، باخودت واسم آوردی چه قشنگ وعاشقونه ، خودتو به من سپردی ولی من با اون دروغهام ، دلتوفقط...

ادامه شعر
علی حمدی

مرسده سلسله ­ای است سلسله زلف پریشان تو گیسوی اسب وحشی در خم طوفان نوح شعبده ­ای است شعبده چشم فریبای تو دو دلبر خوش­ فریب بر سر اسب تروی شراره ای است شراره لبان شیرین تو شفای جان تشنه، شراب سرخ خوش...

ادامه شعر
علی حمدی

مرسده ( نسخه اساطیر ایرانی) سلسله ­ای است سلسله زلف پریشان تو گیسوی اسب سیاه در خم طوفان، وایو شعبده ­ای است شعبده چشم فریبای تو دو دلبر خوش­ فریب، گردآفرید خوش­رو زمزمه ای است زمزمه لبهای شیرین تو ش...

ادامه شعر
علی حمدی

"مرسده" ( نسخه اساطیر غیر ایرانی) سلسله ­ای است سلسله زلف پریشان تو گیسوی اسب سیاه در خم طوفان نوح شعبده ­ای است شعبده چشم فریبای تو دو دلبر خوش ­فریب داخل اسب تروی زمزمه ­ای است زمزمه لبهای شیرین تو ...

ادامه شعر
علی آقا  اخوان ملایری

ای دل بی قرار من دیدن اوست بهار من بی او ثمر نمی‌دهد این باغ و این گلزار من

ادامه شعر
عنایت کرمی

ازکار دیشبت ، خیلی دلم شکست اندوه عالمی ، روی دلم نشست رفتار دیشبت ، خالی ز مهر بود بی رنگ و بی جلا از جنسِ سنگ بود تسلیمِ سِحر بود گفتارِ دیشبت ، تصویر درد بود عکسی برهنه از، یک موج سرد بود از ...

ادامه شعر
Dariush Jelini

من توی دستای تو زندونی ام زندونی که بند و حصار نداره یه روزی شاده شاده زندونِ من یه روزی غم رو واسه من میاره یه روزی گرمه گرمه و یه روزی مثلِ شبای قطبی سرده سرده یه روزی من رو می‌رونه از خودش یه رو...

ادامه شعر
کاویان هایل مقدم

دستتو بده به دستم من منتظر نشستم تا از سفر بیایی طلسمِ غم شکستم هرجا بری تو بی من این رو بدون قشنگم تو نیستی اونجا تنها جونَمو به جونِت بستم یه روز که بارون اومد با هم زدیم به جاده نرم و سبک، چه را...

ادامه شعر
مسلم  روانان مهر

غصّه‌هام قدِ یه عالم توو دلم دنیای درده بعد چشمات دیگه هیچی حالمو بهتر نکرده تو رگای من تو خونی خون من میریزه امشب همه میگن جون عزیزه واسه من ناچیزه امشب "وقتی همونه قاتلت که پیش اون گیره دلت حق ...

ادامه شعر
بهاره کیانی قلعه‌سردی

رفتی و شد ورد زبونم باز آه و هزاران حسرت و افسوس هرلحظه تویه خواب و بیداری انگار که می‌بینم فقط کابوس غم خیمه زد رو آشیونه‌ام تا رخت عزاداری بپوشونه میخوام که پنهونش کنم دردُ توو قلبم اما غصه مهمو...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا