- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
جواد عیسی زاده
در29 /02/ 1364 -
زهرا جعفریان
در29 /02/ 1380
نبض عشقم چه تند میزند نبض زندگیم چه کند جو انیم را رها کردم چه بد کردم رها تر از ماه از تو پر شود دوباره نبض من در کوچه های آشتی کنون چه تند میزد آن شب باران امانمان نمیداد چادرت را کشیدی ...
ادامه شعرمی خواستم بگویم از دماوند می خواستم بگویم از رقص چاچله ها می خواستم بگویم از سیاه زنگی آیا اینجا کسی هست با یگ گل سرخ آرم میشود میخواستم بگویم از شبنم و باران ازروح آبی آب از روح عاشق زار از...
ادامه شعرمنی دنیزلر منی بولودلو گوزلر منی دومانلی داغلار دردیمی داشییان یوللار....تانیر بئنیمده آلیش لی سؤزلر!!! دوداقلاری سوسموشام اما اللریم یام یاشیل..!!! دؤزوملو کؤلگه م بورویوب دونیانین لاپ اسکیکل...
ادامه شعرگونی گونی شن انباشته ام سنگر بسازم برای گلوله هایی که پشت سرم شلیک می شوند هنوز زنده ام این معجزه نیست جا خالی دادن قلبی ست که هنوز منتظر است...
ادامه شعربغضم آبستن درد است و چشمم آبستن اشک گوشم آبستن نجواهای تلخ و سخت لب دوختم و چشم فرو بسنم در تنگنای حصار سکوت و تنهایی بی امان این سه توامان امان از روحم بریدند، درد و اشک و نجوا چه طاقت...
ادامه شعربرمودای من.. عمری کاشتم .... به امید برداشت به غفلتی دادم هم داشت و هم برداشت دریا بودم و احساسم به لطافت آب بی تلاطم ... بی موج کشتزاری بودم با شاخه های طلایی گندم که در نوازش باد می...
ادامه شعرآغوش نگاه شناسنامه ای که بدستت رسید سالها پیش از این مهر " باطل شد " خورده بود... آمدی و نفست اعجاز شد..!! خون تازه از تمام رگهای ملتهب کاغذهای فرسوده جوشید ...
ادامه شعرشب به شب رج به رج می بافم خیالت را... در تار نگاهم در پود وجودم در تار نگاهم در پود وجودم
ادامه شعرآرام بخواب شاعر بی دغدغه از غم جنگ و هر زشتی و ناپاکی با گل و عطر گلاب آمده ام به منزل مبارکی سوال های زیادی دارم سوال های خصوصی و در گوشی آیا آنجا هم شب ها، شب زنده داری؟ یک شب بخوابم بیا خب...
ادامه شعربا توام ای نبض حجاز که حلّۀ نور لولاک تن پوش عظمت تو است ای اُسوۀ سلام سلام مرا می شنوی؟ من از اینجا،از کنار دشت¬های سکوت ازکویر التهاب از لابلای دردهای خشک که تشنۀ باران التفات تو است هرو...
ادامه شعربغضی، مدام در گلوی من است گریه ی بی صدایم دلتنگی را فریاد میزند بدنبال فنجانی آرامش، در کنج خلوت اتاقم خاطراتم را مرور می کنم و با لهجه ی باران اشک هایم را دانه دانه به نخ میکشم زن و درد و سکوت...
ادامه شعرتو بی" من" شاعر ی وقتی شعور بی تو غوغا میکند با غزلهای "او". . . دانه دانه واژه به واژه سروستان شعر می روید دردلت با حضور سرو سهی وقتی "خود آ" در میان است . . ....
ادامه شعرسن بیر اوزاق ساحیلده صدف لرین قوینوندا شیرین یوخودا من دالغالار ایچینده چپ چؤوور ایلمک آتیرام...!!! قارا بالیق لارین کابوسلارین ساحیلده یاتان نهنگ لرین اینتیحارینا اولاااااار... بیر گون دنیزل...
ادامه شعرسالیان درازیست که در من خرده ریزه های بلورین زنی شیون میکنند نامش را گذاشته اند "شعر" بین خودمان باشد اما من صدایش میزنم جنون ...
ادامه شعربسان حبابی بلورین در پرتگاه فاصله و ادراک ایستاده ام ببین هنوز جنون جریان خون تو در رگهایم جاریست و تمام برگ های این تقویم سالهاست از قاب سایه های من عبور کرده است وهنوز آشیانه ام...
ادامه شعرچه کسی ترا فریاد میزند ترانه آن چشمان آبی را چه کسی گفت عشقت در این شور زار دلم جوانه زده بیا خاکستر جسم سوزانم را به دریا بریزتا تمام آب های نیلگون از عشق من با خبر شوند تب عشقم را با خو...
ادامه شعرسیر سیرا باغلاییب گوزلریمده یاش قار چیچکی سولور اللریمده باخ دردلریم دانیشیر سوزلریم دونور... اوشویور باخیشیم بوزلو دونیادا بوم بوشدو او ایستی اللرین یءری هارداسااااان!!!؟ ای گونش گوءزوم گء...
ادامه شعراین روزها چیزی شبیه غزل بغض کرده در گلوی نگاهت خوب که نگاه میکنم خودم را میبینم خسته تنها نشسته در هیاهوی غزلهای ناچیده چشمت راستی نگفتی آسمان چشمهایت را کجا جا گذاشتی؟؟؟...
ادامه شعربا پیکرِ خونین رها نکنیدم لاأقل کمی ...! گرگ بودن یادم دهید ======================= روزی که دانست ... دیگر به درد نمی خورم یقینم شد درد مرا خواهد خورد ...! ===============...
ادامه شعر