تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمدهادی صادقی

《یاد حق》 راهی بجز راه تو رفتن خطاست دل به کسی جز تو سپردن خطاست دل نشد آرام بجز یاد تو بی تو و بی یاد تو خُفتن خطاست بر در هر خانه زدم بسته بود جز سر خوان تو نشستن خطاست حمدِ کسی جز تو مرا خ...

ادامه شعر
دانیال عابدی

دست به قلم شدم و طرز فکرم طور دیگرست قلمم گر تر نباشد حالم طور دیگریست افسوس که دستم مانند ناتوانان تهیست گر ننویسم دگر قلبم و دلم مانند قبل نیست...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《خوان کرم》 از درِ خان تو هر کس برود خوار شود رو سیه گشته در این چرخه گرفتار شود نشود صبح سپیدی شب تاریک دلش روزگارش همه تاریک و سیه تار شود سینه اش از غم دوران بخورد هر دَم نیش همدم سینه ی او...

ادامه شعر
محمد صالح مرادی

گر زلیخا می دانست خالق یوسف کیست ز عشق یوسف هیچ گاه نمی گریست

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

(ترجمه شعرملا محمد فضولی ازترکی به فارسی) زائر می خانه هستم سجده بر مُغ طاعتم عشق.پیرم، نقد جان نذرم، توکُل نیّتَم هرکجا باشم صُراحی وار کارم سجده است هرچه باشم مثل باده زیر پا است عادتم گرچه برشع...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

چون شدی تو آسیابان، داد زن گندم بیار گول خوردی، مال باختی، خاک غم بر سربِبار دِه ادامه زندگانی، صبر کُن ،طاقت بیار چون توئی زرگر ،سرآری ازقیراط و از عَیار گشتی عاشق، دردمندی، ای جوان زنده حال ماندی خ...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

چشمانم در کوچه پس  کوچه های دلتنگی به دنبال برق  نگاهت می گردد تا روشن  شود شبهای غمم با دانشی که  ازقلب تو فرمان می گیرد #افسانه_ضیایی_جویباری...

ادامه شعر
بیتا عربنژاد

میخواهم بدانم که تو دانی و سرایی میخواهم بکارم که تو کاشتی و گذاشتی میخواهم بگویم که تو کیستی و کجایی دانستم توی روزی رسان همان خدایی خدایی که میباراند بر سر بندگانش مهربانی دارد همه نقش و نگار جهان...

ادامه شعر
منوچهر کشاورز

جزء یاد تو وذکر تو نیست دردل ،کس بالا تر از دست تو دگر نبود دست هر آنچه که با قلم رود بر کاغذ خارج نبود ز حکمت و علم تو ،بس ...

ادامه شعر
رضا درویش نژاد

ای دل تنگ که آوازه دوران جوانی داری بس همین ننگ که روی سیه دون داری ظاهری پاک چو یوسف به نگاه مردم باطنی ننگ و سیه‌دل به عزیمت داری رفته رفته شود این دل به نگاهت هی تنگ کس نداند که چقدر حالت م...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

خداکیست؟ خدا نوریست عیان تسکین دهنده ی دردهای نهان درخشندگی زمین و آسمان اولیاء و نجات دهنده ی مؤمنان قهارو باجبروت برگردنکشان اجابت کننده ی دعای مضطران شنونده ی حرفهای پنهان روزی دهنده...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

‍ شعرمی گویم  برایت ازغزل های  دلم ایکه درجان منی امادلت بادیگری است وقت مردن  آرزویم دیدن رویت نبود چون برایم این ندیدن حکم تیرآخری است #افسانه_ضیایی_جویباری ...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

پنجه درپنجه شب رگ خوابش درتپش صدرویا دفترشعرپرازنقش وسکوت سطرسطرش همه ازنقش سراب سینه درماتم غم جزرومدیست خیالت که نداردسکون منم وان طوفان شده ام سرگردان مانده ام حیران دردل یک طوفان #افسانه...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《جلوه ی زیبایی》 همدم بیداری و رویا تویی ساز خوش آن نغمه و آوا تویی روشنیِ ظلمت شبهای تار نور امید و مَه شبها تویی یاد تو آرامش دل می شود سوسن و آلاله و مینا تویی دشت و دَمن نقش و نگاری ز توست...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

#باران_صدایم_زد چشمانم را بستم سیر میکردم در رویاهای  شیرینت باران  صدایم  زد خوابم را پشت  پلکهایم به امانت گذاشتم خنده پاییز  راشنیدم زودتر ازهمیشه فصل عاشقی  را آورده بود وباسپاهی از برگهایش ...

ادامه شعر
عادل دانشی

آسمان! این چه هوایی ست که در سر داری ابر چشمانت اگر پربار است اگر از اوج غم امشب به سرم می باری جام حیرانی این دریا را چشم بارانی ِ من پر کرده کاسه ی سرخ شقایق ها را اشک ویرانی ِ من پر کرده...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

دل بی قرارم جاده های انتظاررا پابرهنه می دود تاردی ازدل گمشده ات بگیرد #افسانه_ضیایی_جویباری

ادامه شعر
دریا حسن خانی

خانه ای خواهم ساخت خانه ای از جنس تاخت خانه ای با دران ارزقی خانه ای با صدای زندگی سر ریز عشقش میکنم با دلم پر امیدش میکند باطنم می سازمش با خشت جانم می آرانمش با قلب...

ادامه شعر
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان)

منم دریچه ی ذهنی شلوغ و خالی تر منم نمونه ی اندیشه ای سوالی تر منم که می کشم امشب نهیب لاهوتی به کدخدای بزرگ دهی خیالی تر در اعتراض و جسارت زدم به مصدر عرش شبی ز جمله جهان مست و لا ابالی تر به داد ...

ادامه شعر
محمد مولوی

انسان تا زنده هست ، درد دارد . #محمد_مولوی

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا