تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
سحر خالقی

باران دم نوش دم کرده ای ست روی میز چوبی باطراوت وگرم همچو نامه ای که ازطرف پستچی کائنات دم در باغ عدن برویم جاری میکنن ومن... اریحا شعر سپید شعر نو شعر موج نو...

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

آمدم برایت شعر بنویسم دست هایم جان نداشت مثل مسلمانی که نماز می خواند ولی ایمان نداشت حالم همچو گنجشکی ست بر فراز شاخه ی سرو لانه اش را دوست داشت اما قدرت طوفان نداشت ...

ادامه شعر
سحر خالقی

در میان مسیر که بودم زمزمه های آب را شنیدم که در زیر لبش نجوا میکرد و قبیله ی شهودی ام را فریاد میزد و قلمی همچون فرکانس فرشتگان به روی جاده ی درونم لبخند میزد انگار سر چشمه واقعیت با اصوات فلسفی هما...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«کریم» فرق تو با من چه باشد گر نبخشی این گدا را من خطا کردم بسوزانی تو این قلب و سرا را گر ز نادانی شدم همراه نفس سرکش خویش از درت هرگز نمی رانی تو این عبد و گدا را از در میخانه گر رفتم اگر با...

ادامه شعر
رضا دهقانی نامور

از گریه های گرم در فراغ تو به مقام بغض رسیدم ... رضا دهقانی

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

در ظلمتی افتاده ام ،پیدا کنید مهتاب را ! چون من نداند هیچکس، قدر هوای ناب را پابند مهرش بوده‌ام و از داغ عشقش سوده‌ام مشتاق اهدای تنم ، ِبستان ز من این قاب را! دور جهان را گشته‌ام، آمال‌ها را هش...

ادامه شعر
آریادخت نوری

و من از همان دیوانگانی گله دارم که با دیوانگی خود، دیوانه ای چون من را دیوانه تر کردند و ای دیوانه بشنو سخن دیوانه ای را که از بهر دیوانگی اش دیوانه سخن میگوید: روزگار دیوانه است، مردمانش دیوانه اند ...

ادامه شعر
سحر خالقی

انگار همین دو روز پیش بود پایین جاده مدادی رنگ حوالی ارتعاش تو صفحه ای از کتاب قلبم درون جویبار ت افتاده بود بادقت بهش خیره شدم از هر کلامش بوی مداد رنگی آبی رنگ را می امد آبی که در هیچ مغازه زمینی...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

کی رسد زین قفسِ تنگِ تن آزاد شوم طَیَرانی زده و از ته دل شاد شوم ???????????????????????????? بروم تا سرِ قاف و بزنم چنگ و رباب بر سرِ جورِ زمان یک تنه فریاد شوم ???????????????????????????? شِکنم ...

ادامه شعر
افسانه ضیایی جویباری

پیشانی شبهایم تب دارد از هرم نبودنت چقدر تلو لو نگاهت به آسمان آن شبها دلگرمی داشت برای ستارگان که تازه چشمک زدن را یادگرفته و بالغ شده بودند این را از صدای خنده ستاره ای شرمگین که حیایش زب...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

(فضولی در آیینه اوهام) حیرت ای بُت صورتت بینم که لالم می کند خالِ تو بیند کسی صورت خیالم می کند ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ در دلت مِهرم نداری کی کنی رحمی به من سایه وار سودایِ زلفت پایمالم می کند ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ ضعفِ طالع ما...

ادامه شعر
محسن عبدلی گراوند

در درگه بیداری،جای آشنا خالی یک لحظه بیا جانا، ای صبح تماشایی

ادامه شعر
حسن سهرابی

دکمه های بسته شده تا بناگوش ذهنت را باز کن بگذار اندیشه ات هوایی تازه را تجربه کند. بعضی وقتها نیاز است که در مسیر زندگی بازنگریهایی صورت گیرد. شاید نیاز است که کل جهان بینی ات تغییر کند. پس دکم...

ادامه شعر
محمد جواد علی نژاد

درامتداد شبهای سرد در گذر غمباد دلسرد آشفته گشت دل حیرانم پی تو واهمه گشت دل ویرانم درجستجوی تو ز آسمانها حیرانم ای شبگرد بی رحم دلسرد ،کجایی جیرانم؟ شب بود وشمع بود وغم بود و من شب رفت وشمع سوخ...

ادامه شعر
رضا ساقی

بــزن مـطــرب بیــا ســــاقی ادرکـاســـا و ناولــها که عشـــق آســان نمــود اول ولـی افتــاد مشـکلـها نسـیم شعـر مـوزونــش مشـــوّش کـرد دل زلف یار وز ان صـد نافـه بگشــود و چـه خـون انداخت دردلها...

ادامه شعر
رضا ساقی

سـاقیّم و گـر بلند و پسـتم سرحلـقه ی مـردمان مستم هم ‌‌ شـاکـرم از عنـایت حق زین جام که او نهـاده دستم عـاری ز مقـام هـوشـیـاری درخدمت خلق مست هستم پرگـار وجـود م...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«دوای درد» مونس و یار منی در شب تنهایی من نور مهتاب منی در شب ظلمانی من همه جا ورد زبانم شده ای در شب و روز بر زبان می رود این قصّه ی شیدایی من شمع سوزان تو آتش زده بر جان و دلم آتش افتاده به ...

ادامه شعر
فرامرز عبداله پور

حق سفارش کرده خاص و عام را پاس دارید حرمت ارحام را ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ زندگی با اقربا شیرین تر است مهربان باشی برایت بهتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ پای انسان چون به هستی باز شد زندگی با اقربا آغاز شد ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ چون تولد گشته اند...

ادامه شعر
دادا بیلوردی

کی میرسد آن دیدار؟ آن وصلتِ قدسی ِ پُر از اسرار من اهل هوس نیستم از من نشوی پنهان از شهوتِ لعنتی به دورم یار دلتنگِ توأم بسیار ...

ادامه شعر
رجبعلی  باقری

#روز بر تنِ روزهای تلف شده کافور می مالَد دستِ خاطراتی که آبِ پاکی می ریزد بر تکرارِ آن روزها ✍رجبعلی باقری #سپکو_روز...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا