تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
آرزو بیرانوند

مرگ گاهی #آرزوبیرانوند مرگ گاهی دروغگو میشه مثل قانونِ کار می مونه مرگ گاهی شبیه لبخندِ یه سیاست‌مدار می مونه! میخوان از ما بگیرنت با دروغ مرگتو توی شهر پاشیدن احمقا واسه کشتنت حتّی رو یه سنگ اسمتم ...

ادامه شعر
شیما رحمانی

۱. جیغ زد عقربه یِ گیجِ زمان؛ جاده باریک و سفر نزدیک است بایَدَت رفت از این شهری که؛ همه اَش وسوسه ای تاریک است. *** ۲. جیغ زد عقربه یِ گیجِ زمان؛ جاده باریک و سفر نزدیک است رخت باید بست از شهری که م...

ادامه شعر
شیما رحمانی

پرنده؛ ناله هایش را زِ گوشِ ابر پنهان کرد ولی؛ باران حواسش بود و غم؛ در شهرِ بی دردان شده سِیلان!

ادامه شعر
شیما رحمانی

پنجره نالید و کوچه در تردید و ابر هم بارید و معرکه برپا شد

ادامه شعر
شیما رحمانی

شکست بغضِ قاصدک بالا آورد آرزوها را؛ گلویِ باد.

ادامه شعر
فیروزه  سمیعی

برادرم سرباز جمعه مادر را به خاطر ندارم پشت سرش آب ریخته باشد که اشک هایش هر سه شنبه شب توسل می بست به رژه های پشت پنجره پدرم سالها عشق و چشم را به خیابان دوخت برای نان نمی دانست چراغ گرد سوز خانه ...

ادامه شعر
شیما رحمانی

شهر؛ باردارِ غمی جانسوز کوچه؛ داغدارِ قدم هایِ شاید یک روز! و خانه؛ خانه هم عجیب در حسرتِ دیروز است. آه از این سایه یِ غارتگرِ هر روز؛ زمان آه از این داغِ جگرسوز؛ زمان...

ادامه شعر
بهرام داودپور

اجـل ازباغ دل گل چیدو می برد فغـانهای مـرا مـی دیــدو می بــرد خـودم دیـدم کـه بـرجـسم بـــرادر بمـیرم مـن کفـن پیچـیدومی برد تـو کـه رفـتی بــرادر سوی افلاک ز داغ تـو گـریبان مـی زدم چاک بمــیرم ای ...

ادامه شعر
رامینا یاراحمدی

من آه می‌کشم باد توفانی می‌شود اشک می‌ریزم آسمان ابری می‌شود سبزه می‌روید روی گونه‌های خیسم شادابی و طراوت همنشین می‌شوند...

ادامه شعر
شیما رحمانی

۱. گاه وصل است و گاه هجر گاهشمارِ درد؛ از زایشگاه تا آرامگاه! *** ۲. گاه وصل است و گاه هجر گاه هایِ ممتدِ دردناکِ از زایشگاه به آرامگاه! ...

ادامه شعر
jalal babaie

باد آهسته در گوش گون نجوا می کرد و پدر بزرگ آخرین نفس هایش را می زد. ناگهان باد شدت گرفت و زوزه ی در لابه لای خانه ها کشید. باران آغاز شد و سرما شدت گرفت. به چشم های آبی پدر بزرگ خیره شدم. مردی از تبا...

ادامه شعر
بهرام داودپور

رفت... در نیمه های شب آنگاه که چشمان من غرق خواب بود بی خداحافظی بال زد و پرکشید ومن در خیال خود که باز او را میبینم در بی خبری دو روزه لعنت به آن ساعت اما که من غرق خواب بودم و تو برای یه نفس دست ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《پرواز آخر》 غزل شک مکن ای رهگذر این رَه به پایان می رسد نوبت کوچ پرستوها چه آسان می رسد تا ابد شمس فروزانت نماند ماندگار عاقبت خاموشیِ شمس فروزان می رسد می شود باغت خزان دیگر نروید گل در آن مرگ ...

ادامه شعر
قاسم  لبیکی

شور شیرینی داشت سبزی گندمزار در دل سبز و لطیفش به بهار دیده بودم موج را می خرامید به شکوه در دل دشت و دمن چو عروسی شادان رقص او را به چمن بوسه سردش را برلب ساحلها چک آبدارش را به رخ سخت و صبور...

ادامه شعر
بهاالدین  داودپور

تک سوار آمدم سویت ای آرام جان باپای لرزان چشم گریان درآخرین نقطه ی بی بازگشت روبه پایان تاخت وتازتک سواران ناشناسی درمیان آشنایان دیدمت تنهاوبی کس افتاده ازاسب آرام وبی جان درکنار مرکب خاکستری من...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف نسیم لاله زار تقدیم به مادری که فرزندش را از دست داد... ای نور دیدگان پر و اشک بار من ای دلبر عزیز من ای گلعذار من باور نمی کنم که تو رفتی ز پیش من ای نوگل شکفته باغ بهار من داغ تو ماند...

ادامه شعر
حنظله  ربانی

تأثیر دعای خیر تو با من باد تا جان و جهانم از بلا ایمن باد رفتی و غمت اگرچه خاموشم کرد یاد تو همیشه در دلم روشن باد حنظله ربانی...

ادامه شعر
شهریار جعفری منصور

خاک را دوست دارم تو را بغل کرده است جای من خالی

ادامه شعر
علیرضا خسروی اصل

مرگ میرسد هر آنی خواهد گرفت یه جانی تا زندگی میکنی بر خود بخوان قرآنی قرآن کند قلبت پاک آزاد کند زندانی وای به حال کسانی قرآن نخوانده فانی وقتِ تو هم میرسد چه نوکری چه خانی خدا ببخشد مارا گناهِ آن فل...

ادامه شعر
بهاالدین  داودپور

حصار ای شب بگوچه دیدی وشنیدی چگونه کارسازشد آن هنگام چشم شیرمردی درخواب شد درحصارتنهایی خویش خونابه وزهر پیرهن پاره یاتنی صدچاک شد درهم پیمانی کفتاروشغال بگوآن واقعه ی هولناک چگونه چال شد جان ازقف...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا