تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمدهادی صادقی

《دُردانه مادر》 کاش بودی مادرم این قلب من آرام بود زندگانی باده ای شیرین میان جام بود کاش باغ ما خزان هرگز نمی شد مادرم عشق تو مرهم برای قلب نا آرام بود عشق تو آرامش قلب من دیوانه بود شهد شیرین...

ادامه شعر
شیما رحمانی

جاده آن دَم که تو را از من ربود جانِ زندگی زِ جسمم پَر گشود (به یادِ تمامِ وجودم که دیگر رویِ این زمین نیست؛ بابا)...

ادامه شعر
شیما رحمانی

به نامِ نامیِ پدر???? و بی مِهرترین مِهرِ تقویم؛ جانم را تا همیشه از من ستاند.???? غروبِ غمبارِ دهمین روز از ماهِ نامهربانِ مهرِ یکهزار و چهارصد و دو خورشیدی....

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

 رو دوش زخمی این سقف هنوز سنگینیِ دارِ یکی دنیاشو بخشیده سخاوت گاهی اجبارِ فقط این خونه  می دونه که غربت چارتا دیواره تنفس کردنم اینجا با مردن رابطه داره چشای صندلی بسته س تن لخت طناب سرده ت...

ادامه شعر
زهره فرمهینی

مادر که رفت ماه شبم روشنا نداشت وقتی که بود توی دلم غصه جا نداشت تابوت رازهای مرا کنج سینه برد در رستخیز واژه به لب جز دعا نداشت در گور من غنوده ، که‌ مُردم کنار او از من چه مانده ؟جان نحیفی که نا ن...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《فصل سرد》 غزل بعد تو فصل دلم سرد و زمستانی شد غم شد همخانه ی دل دیده چو بارانی شد محفلی نیست که یادی ز تو در آن نشود دل من با غم و اندوه تو زندانی شد خنده پَر زد ز لبم باغ دلم گشته خزان مرغ دل ...

ادامه شعر
مینا تمدن خواه

*** وطن لانه‌ای بود میان شاخه‌‌‌ها در چشم‌‌های جوجه‌ای بر خاک افتاده که داشت جان می‌‌داد... ***

ادامه شعر
صدیقه جـُر

برای مادرم به وقت تنهایی،، انیس وموتسم در پریشانی، برای پدر،، کوه صبر برجک امید، برای نگاه خسته ولی گرم وپر وغرور، برای برادرم،، بود شور زندگی، شادی،، برای خواهرم که جای مادر بود، برای زخم های دل...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《دوست دارم》 غزل دوست دارم کوزه گر از خاک من جامی بسازد یا که یک سوتک برای کودک خامی بسازد دوست دارم باده پُر گردد در آن هنگامه جامم تا که هر عاشق شود سرمست و ایّامی بسازد دوست دارم سوتکم بازیچه...

ادامه شعر
سیاوش دریابار

......ساکن شهر خاموش.... پارسال ته کلاس می نشستی امسال هم خوب نگاه کردم چپ دستی امسال هم هرچه فکر کردم ادم هستی امسال هم می خورده بودی و باز مستی امسال هم در نگاهت برق جستی امسال هم با دو چشمت را...

ادامه شعر
سجاد صادقی

خبر ندادی و رفتی ، غریب اسماعیل دلم گرفته برایت ، عجیب اسماعیل تو از قبیله ی آدم حسابیان بودی شریف بودی و بسیار ، نجیب اسماعیل خدا کند که نسوزد کسی به تب اما مریض داغ تو هستم ، طبیب اسماعیل چه آیه ها ...

ادامه شعر
جلال پراذران

با زندگی بگو که مرگ، آنقدرها هم چیز بدی نیست در گوشه‌ای نشسته و زیباتر از موسیقی آشفته‌ی تو چنگ می‌زند بر حس و حال کهنه، باور کن بی چنگ او یک جای این ضیافت خسته‌کننده لنگ می‌زند با زندگی بگو این دختر ...

ادامه شعر
محمدشفیع دریانورد

من که گریان بدنیا آمدم با لبی خندان زدنیا می روم نه ترس جهنم دارم نه حرص بهشت دارم چنان بین شما زیستم که فردا قراره بمیرم ز مرگ ذره ای هراس ندارم چون زخاکم به خاک می روم گر پایان رسد پیمانه عمرم غ...

ادامه شعر
شیما رحمانی

باز هم، بویِ پاییز باز، آبانِ غم انگیز شده از جای جایِ جانِ من سَر ریز آه ای ناجی؛ مرگ جامِ شیرینت را در خُمِ جانم ریز...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

درسایه ی غروب دلتنگ پنجشنبه چشم به جاهای خالی که نگاه کردن به آنها ذره ذره آتش نهفته ی زبر خاکستر را شعله ور میکند، قاب عکس ها را تماشا می کنم. به امیدوصالی،، شاخه ا ی از خیال تکان م...

ادامه شعر
شیما رحمانی

آمدی جانم به قربانت ولی؛ آنقدررررر دیر که؛ آرزوهایم تماماً دود شد، نابود شد.

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

این تخت اسمش تخت بیداره تخت تموم بی تو بودن هام تختی که خیلی خوب می دونه تنهاتر از تنهاترین تنهام اون قدر تو اشکام غلطیده خون گریه هامو خوب فهمیده این تخت، مشتای بدی خورده این تخت، چیزای بدی دیده هر...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف آسمان رحمت رفته‌ای از این جهان و سال‌های آزگار من به سوگت همچنان درمانده‌ام آشفته وار چشم من دریا و اشکم سیل و حال من خراب سینه‌ام دشتی شده از لاله‌های داغدار سرنگون افتاده‌ام در چاه وی...

ادامه شعر
رضا اشرفی

رفتی و داغ رفتنت در دل من ماند داغ جهنم به از آن رفتنت بود از دوری تو این دل تنگ آمد ای رفته از خانه و کاشانه ی من کی خواهی آمد؟ لعنت بر آن شب های تلخ و تنهایی درد و دل با شب های سرد و بی قراری بعد ت...

ادامه شعر
شیما رحمانی

و چه فرقی می کرد؛ واژه در چَشمِ تو باشد یا؛ نگاهِ پنجره؟! آن دَمی که؛ کوچه شعرِ بی کسی بود.

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا