تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
محمد مولوی

گفت ای کاش می مردم و این روزگار را نمی دیدم گفتم ای کاش من اصلن به دنیا نمی آمدم محمدمولوی

ادامه شعر
آرزو بیرانوند

"میرود جا نهد دل خود را زیر خاڪی ڪه سرد و تاریڪست بگذرد ز مرز ناچاری از مسیری ڪه سخت باریڪست   هر شب او نشانی خود را در توهم ، زخواب میگیرد چشم وا میڪند به روی خودش با طلوعی دوباره میمیرد   ل...

ادامه شعر
محمد جواد علی نژاد

لعنت به تو و عشق تو و وعده ی مایت لعنت به منه بیشرف مانده به پایت لعنت به گذرعشق و وعده هایت لعنت به دل منه بی شرف مانده به پایت...

ادامه شعر
دکتر سجاد  فرهمند

دیدی من و زیر گذر چقدر تاریکیم با خستگی دارای پیوندی نزدیکیم زندگی از ازل وداع کرده با ما تک و تنها به مرگ می اندیشیم دکتر سجاد فرهمند...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

چه زیبا و گوارا هستی ای مرگ تو گنجی پر ز معنا هستی ای مرگ ???????????????????????????? برای ناامیدان مژده بخشی نسیم روح افزا هستی ای مرگ ???????????????????????????? کسی آگه نی از وقت و مکانت عجب گن...

ادامه شعر
محمدنبی خرّمی

بلبلی نامهربان بر شاخسار آواز کرد زخمِ دوری از وطن بر من دوباره باز کرد یاد آن روزی که کودک بودم ای کاشان به خیر یاد آن طفلی که درس اولش آغاز کرد خُردپوری آرزوپرور که عصمت داشت حیف کوله‌اش را دزدِ پ...

ادامه شعر
سیدیحیی حسینی

پروژه بدیمن)))) خواب رفته رگ غیرت زیرپوست سردوتاریک " زیرگذر. " ) دراحداث زمانه انگارحب...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«زود دیر می شود» تا به خود آمدم زمان شد دیر قامتم شد خمیده صورت پیر یک نگاهی به حال خود کردم از زمانه دلم شده دلگیر دوره ی کودکی همه بازی آن جوانی گذشته بی تدبیر در جوانی غروری حاکم بود ابر ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«پرواز» رفتی دلِ من پُر از غم دوران شد آشفته دلم دیده ی من گریان شد آرام نشد این دلِ خونین جگرم چون بید ، دلِ خون جگرم لرزان شد در هجر تو می سوزد و می سازد دل غم همدم این دل شد و دل سوزان شد ...

ادامه شعر
عارف ایمانی

و تمام شد هر چه بود تمام شد آن لبخندها آن آغوش های سراسر آرامش آن نگاه های عاشقانه اما غم ، نه کسی را دیدم از میان مان پرکشید اما اشک از چشمانش سرازیر شد هر چه بود تمام شد آن لبخند ها آن آغوش ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«عالم فانی» در این ویرانه هرگز غم مخور این عالم فانیست بنوش از باده ای در ساغر دستان آن ساقیست نمی بینی که هر دَم می وزد باد خزان اینجا خزان می گردد این بُستان ، گلستان روز دیگر نیست یکی می ن...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

《پرواز عاشق》 وقتی تو رفتی مادرم دنیا به پیشم تار شد خونین جگر شد این دلم چشم رُخ من زار شد این شام تارم را دگر خورشید تابانی نبود آتش زدی در خرمن جانم ، دلم بیمار شد بعد از تو این پاییز من دیگ...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

به دیدار آمدی ای دوست ولی من را نمی بینی تو برپایی و من خفته،چه ترکیب اسفگینی ???????????????????????????????????? چه ایامی که بر در بود چشمم تا رخت بیند ولی، گفتی تحمل کن،برای وقت شیرینی ???????????...

ادامه شعر
محمد مولوی

سوختن: ای تریاک تلخ من ! ترک تو تسکینم نداد بی تو بودن هم شبیه با تو بودن هم سوختن است ... #محمد_مولوی کمپ ترک اعتیاد لنگرود ...

ادامه شعر
محمدهادی صادقی

«فرزند ایران» فرزند ایران بوده ای دکتر نُدوشن خورشید تابان بوده ای دکتر نُدوشن عمری به پای علم و دانش رَه نمودی ماه فروزان بوده ای دکتر نُدوشن زیبا ترین آوای حق بودی در اینجا مرغ خوش الحان بو...

ادامه شعر
محمد مولوی

انتقام از خود زندگی من بازی رولت روسی بود از بخت بد من گلوله اش مشقی بود #محمد_مولوی

ادامه شعر
سامان نظری

ز این گیتی نه خوش ماند نه بد ماند همه نابود و گر روزی فقط کارنامه اعمال ما ماند

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

دلا باور نما که محشری هست حساب و دفتر و پرسشگری هست قطار زندگی خوش می خرامد بدان که ایستگاه آخری هست مسیری خرم و سرسبز بینی نهایت این چمن را اخگری هست مشو غره به این اندام و بازو برای هر یلی زور آو...

ادامه شعر
معصومه جمالی

جنگ و بحران در جهان پایان نمی گیرد چرا؟ این همه آشفتگی سامان نمی گیرد چرا ؟ مسجدی ویرانه در خون ، خاک ، خاکستر شده هیچ کس را ماتمِ انسان نمی گیرد چرا ؟ شیعیان با غربتی دیرین شهادت پیشه اند بد دلان ر...

ادامه شعر
شیما رحمانی

به خانه سَر زدم؛ نگاهت در پَسِ پنجره، صدایت در هزارتویِ دیوارها، عطرِ نفس هایت در ذراتِ هوا؛ معلق خلاصه؛ خانه؛ همه تو بود و تو؛ همه خانه بودی. (از دفترِ بابا) ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا