تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
فرامرز عبداله پور

بنام خدا در عَجَب هستم از این چرخِ گذر گاه خیرت می دهد گاهی که شر ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ این یکی خواهد زِحق دختر پسر آن یکی را نیست پدر بالای سر ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ بنده ی حقی اگر ای بامرام تو یتیمان را نوازش کن مدام ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘...

ادامه شعر
سید مصطفی سامع

بــود عیــد مبعــــث محـــبان مبـــارک بــــود جشــــن زیبـــا فــــراوان مبارک به غار حــرا وحی سبحان رسیدست نخستْ اقــرأْ بر میرخوبان رسیدست ز نام خدا بر جهـــان جــان رسیدست چـه خـرم بـود روز ج...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسم رب الهدایه و النور #دوبیتی - شماره ۶۳ نور هستی   تو نور هستی و شور صلاتی تو معنا و تو مجرای حیاتی در این توفان بی پایان محمد بدون شک تو کشتی نجاتی غبار دستگاه حسینی- مهدی رستگاری چهارم بهمن سال...

ادامه شعر
سید مصطفی سامع

اول دفتر به نام خالق جان آفرین آن خدای واحدِ فردِ ودود بی قرین می گشایم لب به نعتِ خسرو ذوالاحتشام مصطفی سردار دین آن صاحب والامقام پس از آن گویم ثنای مرتضی شاه جهان کو بود شیرِ شجاعِ کردگارِ لام...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف غروب طلایی در این غروب طلایی به سوی خانه روانم روانه ام که خودم را به ّدلبرم برسانم نهاده حضرت خورشید سر به دامن دریا که جلوه ای شود از اشتیاق و مهر نهانم شکوفه کرده دوباره محبتت به درو...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه الله النور نور پاک به دور از تو شب من سیاه و طولانی است دلم به چاه غم و رنج و درد زندانی است بدون چشمه نوش حیات لبهایت وجود تب زده خشکیده و بیابانی است چنان که فکر فرو رفته در شب مویت به حتم...

ادامه شعر
سید مصطفی سامع

بیاید یوسفِ زهرا جهان این سان نمی ماند غم و رنج و محن بر عالمِ احزان نمی ماند شبِ تارِ جهان با مقدمش یکدم سحر گردد شبِ دیجورِ ظلمانی چنان جریان نمی ماند بهارِ گلشنِ هستی بیا گلشن خزان گشته است ت...

ادامه شعر
غلامرضا انعامی

از علی آموختم رسم عدالت گستری شیوه ی فرمانروایی،پادشاهی،مهتری در قضاوت کس نباشد مثل و مانند علی یک جهان فضل است و دریای علوم و برتری غلامرضا انعامی...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه الله النور خورشید ورای ابر گرچه در این تن بیمار دگر جانی نیست مردن از این همه ادبار به آسانی نیست زندگی تجربه موحش و تلخی شده که حاصلش غیر غم و درد و پریشانی نیست درد از هر طرفی روی به من ک...

ادامه شعر
شاعرزهره  خانی مهرآبادی(شیدا)

انارساوه ای؟ یاسیب تبریزی؟ نمی دانم . فقط می دانم ای حور خیابان های شهر آشوب نسیم آورده عطر سیب گونه هایت را کمی باخود به اینجا ها زهره خانی مهرآبادی(شیدا)...

ادامه شعر
شاعرزهره  خانی مهرآبادی(شیدا)

بهارم که تو باشی ماهی تنگ بلور سفره ی انتظارت منم...

ادامه شعر
سید مصطفی سامع

مخمورم و دل شادم و هم مستم و مدهوش از باده ی جوشانِ خروشانِ شبِ دوش سقای ولا ساغرِ می داده چه دلکش از جرعه ی آن باده منم بی خود و بیهوش با وجد و سماع آمده روحم به تنِ خویش از شادی و عشرت همه غم ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه المهیمن چشم انتظار دلمرده بی تو در دیار مردگان جا مانده ام گویی که جانم رفته و در حال اغما مانده ام در این غروب آشفته وار و بی قرار و سرنگون در‌ پهنه دشت جنون محروم و تنها مانده ام با رفتن خ...

ادامه شعر
محسن جعفر پور

ما همه خاکیم و دُر است آن مقام فاطمه کل دنیا گشته حیران از مرام فاطمه فاطمه چون پرتوه نور درخشان نبی دختر پیغمبر است و ما غلام فاطمه علت خلق جهان و نظم خلقت زآن توست در قرار اند کائنات‌ از ذکر نا...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه الله النور سجاده عشق تقدیم به ساحت پاک حضرت شهربانو (سلام الله علیها) أشهد أنّک کنت نورا فی الأصلاب الشّامخه و الأرحام المطهّرة سجادم و با سربلندی فاش می‌گویم من میوه باغ حسین و شهربانویم پیوند...

ادامه شعر
محمد مهدی نورالهی

دوباره اشـک قلــــــم روی دفتر افتاده به خشـکْ‌برگِ دلـم رنــگِ دیگر افتاده دوباره شــعر، ز خون‌ْواژه‌ها شده گلگون شبیه آن غـــزل تشنه، بی‌ ســـــر افتاده شکـسته شیشهٔ دل، عطــر گریه پیچیده نشــسته ...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه الله النور تسنیم قرآنی مبارک زادروز حضرت زهرا است می دانی؟ بیا بنشین تو با کروبیان اینک به مهمانی تلاطم گشت در سرمدّ و از سرچشمه لولاک پدید آمد به نور و مهر خورشید درخشانی به جوشش های خود دردا...

ادامه شعر
حشمت‌الله  محمدی

منم آن عبد شرمنده که از درگاه لطف حق گرفته حاجت خود را ، به دیگر بام پیوستم چو دل بستم به غیر او ،شدم بازیچه ی اغیار رها کی می توان گشتن، ز دامی که تنیدستم؟ بدون درک اُدعونی ،هوای اَستَجِب کردم تو...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه الله النور شب های بی فردا مادر بدون نور تو در قلب و ذهن ما تاریک تاریک است این شب های بی فردا هر لحظه پیش چشم ما گردد تداعی باز آن صحنه های تلخ و پرآشوب جانفرسا شرمی نکردند و به تو بی حرمتی کر...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه الله المهیمن ظلمت شب به ظلمت شب ما قحط نور می آید صدای مردم زنده به گور می آید نشسته ام به تماشای خلق و در این حال فشار و درد به قلب صبور می آید ز پای مردم دنیای ما که گم شده اند صدای سلسله ه...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا