- لیست اشعار
- قالب
- قطعه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
پویا نبی زاده
در27 /03/ 1374 -
اردوان فرج پور
در27 /03/ 1371
بسمه اللطیف تکیه عاشقانه شد قلم پای من و تو به مسیر عشقت بس که در عشق تو بدخلقی و کج رفتاری در ره عشق #عصاکش به ادامه رفتیم به تلاقی چو رسیدیم به مهر و یاری بس کن اینک تو جفا را و به آغوشم آی به م...
ادامه شعر« ضیافت رمضان » بنام خدا بــارِ دیـگــر بهــارِ قُــرآنــی آمــد و شــد ضیـافتـی بـر پـا بنـدگـان ِ خـــدا همـه مهمــان میـز بانـشان خــدایِ بـی همتــا از فقیـر و غـنی هم...
ادامه شعرسال هزار و چهارصد و یک رفته ای عزیز از شهر و خانه و از جان و کوی ما سالی که در نفسش شورشی خزید در سایه های شب از شمع خوی ما بیداد هر چه که جان داشت رو نمود دیگر نمی وزد طیرانش به سوی ما دست زمانه شعل...
ادامه شعرای قلم نثری که میگویم به نظمش میکشی؟ یا کمی تلخی از این خم های عزلت میچشی؟ تو بگو از آن رفیقی که هر شب مرا سر میزند هر کجا باشد به این خانه ولی در میزند ساغرش گلگون ز می ، ساقی هر شب میشود میخورد خون...
ادامه شعرقدم به قدم به اتفاق خیالت پرسه می زنم تمام جهان را به اشتیاق تو می زنم بر هم هزار گوشه زمین و زمان را بی تو چون آن باغ بی برگم که اسیر دست زمستان است یا کویری خشک و بی پایان که عمری در آرزوی ب...
ادامه شعرتنها شده بود دلش یه عاشق میخواست از عالم و آدم نوازش میخواست فرقی نداشت برای او کی باشد از سیل زیاد بود که بارِش میخواست رفتم به جلو تا که به دادش برسم مُهری شده بود ز من نیایش میخواست شازده کو...
ادامه شعربنام خدا « عشق علی(ع) » در رَگم جاری بُوَد عشقِ علی (ع) زنده ام با عشقِ مولایـَم علی (ع) ارزش هر عشق، در معشوق بین عشقِ من، هادیِ والایـَم علی (ع) عمرِ دنیـا ، نِی کفافِ عشـقِ او عشـقِ جاویدان...
ادامه شعرگرمی خواب چشمان بی خواب مرا باور کن زیبایی حجاب قلب دل تنگ مرا سروور کن بگذر ز تماشای هر نقطه تقصیر هنر آن سویم بهترین کم خوابی بی خوابی شعر مرا داور کن ...
ادامه شعردستمُ دردست گرفتی با میل ورغبت نابکار لایق عشقت نبودم زنده زنده بردی بالای دار من چه کردم که دل ازمن وعشقم می بُری منتظر می مانم دوست بیاید یاولم شب زنده ار همه دار و ندارم را گر یکشبه بسرقت می بری...
ادامه شعرمنکر حال خرابت نشوم این روزها تو بدانی و خودم این مسئله را تو به فقدان کسی سوگواری اکنون و نمیدانی که ما را چه کند سر در گم نا امیدی برد به کام مرگ ان مریم ناز و چه اید به سر تو در این ماتم باز کاش می...
ادامه شعرباد می آمد ولی با خود رَه آوردی نداشت گفتم اش با دستِ خالی، بس شتابانی چرا؟ گفت عمرم کوته است و آرزویم بس دراز من شتابانم، توبنشسته و حیرانی چرا؟ ...
ادامه شعرزردِ پاییزی که می آید برایم روشن است عمر، در حالِ گذارِ لحظه هایِ آخر است دستها خالی ولی چشمانِ من پر آرِزوست دستها واقع نگر چشمانِ من بی باور است ...
ادامه شعرخدا کند که هیچ پزشکی از بیمار به ناچار قطع امید نکند خدا کند که هیچ فرزندی پیش روی پدر از درد زیاد ناله نکند خدا کند که خدا هیچ فرزندی را در کودکی جدا ز مادر نکند خدا کند که خدا این حال خراب پدر را ...
ادامه شعرخدا هست همینجاست در وجود من و توست گوش کن جان دلم به صدایی که درون من و توست هر چه از دوست بخواهی در وجود من و توست او که غایب از نظر اما کنار من وتوست بنده ای را دیدمش منکر ز لطف رب شده گر تجسس کردمش...
ادامه شعراز رفتنت ای سفیر آزادی همچنان بی قرار و دل تنگیم خون تو ریخت در مرز بین ما مرزی نماند و باز یک رنگیم خواندی به نام زن به نام آزادی امروز همان صدا و آهنگیم گفتند میشکند شیشه ها به سنگ دیگر نه شیشه این ...
ادامه شعرحرف دل راز مگو باکه زنیم نیست گوش شنوا ,سکوت بهتر بلدیم بارها از پس ان پرده نومیدی ها یا در ان برهه تلخ نابسامانی ها دل خوشیمان یک نفر بود که میفهمیدمان با خبر از دلمان, ما با خبر از حال ان ما کسی را...
ادامه شعرمن یاد دوست کنم مدام و او انکار کند وجود مرا لعنت به دوستی که انکار کند احوال مرا این بود عاقبت فحش هایی که میدادی به یار خائن قبلت که هر روز سلامش میدادی چقدر یاد مرده و زنده اش میکردی به قول خودت اگ...
ادامه شعردرویش را چه دست تمنا به سوی غیر ان را که خواهد از دوست طلب میکند, نه ز غیر تا دست نوازش دوست در این عالم هست از غیر طلب کنی شوی ظالم و پست گر چند قدم به سوی او برداری در راه رسیدن به هدف عیاری او ناظر...
ادامه شعرابر و باد مه و خورشید و فلک در کارند تا به دستت نرسد لقمهٔ نانی هرگز! واثق جامی
ادامه شعرشب است وسکوت و چراغی روشن حال مان خوب است, ولی خیلی کم چه کرده گذشته مان با حالمان امروز افسوس گذشته و حال, اینده را بربود دوبال میخواهم که اوج گیرم باز پرواز میباید تا اخر این راز هرجا کم اوردیم هر ج...
ادامه شعر