- لیست اشعار
- موضوع
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
احسان امیرسالاری
در13 /03/ 1360 -
حسن جعفری
در13 /03/ 1344 -
علی سلطانی
در13 /03/ 1378 -
فیروز رضائی
در13 /03/ 1353 -
یاسر قادری
در13 /03/ 1364
چه دستها که برایم... چه چشمها که برایت... آنقدر آذردهام خودم را که دیگر راهی به حریم خود ندارم گریستیم من وتو برای من وتو ...
ادامه شعریک رعد و برق زمینی بود همان برق نگاهت در من در انزوا و تنهایی ها فکر کردن به تنهایی هایت بی من... در اتاق کوچکم گم شده ام لا به لای کتاب های نخوانده ام و ناخدایی که خبر می آورد از...
ادامه شعربیاد بازی های بچگی دوباره سرخوش و سرحالم کنارم یک اسباب بازی نالان کنارم فشنگ های هفت تیرم تو نیستی و فرقی هم نمی کند تو آخر هر بازی برنده ای کنارم عکسی از تو جا مانده؛ هنوز هم در...
ادامه شعرلا به لای ساز حرف هایت ، پنهان می شوم نفس می شوم . تا بین لبانت بمانم...تا نندازی مرا من نت می شوم و تو ساز می زنی و این غم انگیزترین آهنگ دنیاست......
ادامه شعرباید از این شهر سفر کرد و رفت خانه به دوشی به از این مردگیست
ادامه شعرعاشقم کردی، تمامِ شعرهایم مال تو بوسه های آتشینم ، عیدی امسال تو میسرایم هر غزل در وصف عشقت نازنین واژه هایم نغز و پر معناست، مالامالِ تو مثل یک پیچک به جسم و جانِ من پیچیده ای محو بودم در نگاه...
ادامه شعرغروب سردیست.. ومن بانفس های سردبه خودم می گویم خبری نیست . برو. بازهم خواب نشستن کنارتوروی صندلی دیدم.
ادامه شعرببین هنوز دارد گریه میکند بیا تا کور نشده جمعش کن در آن گذشته ها جا مانده بیا و به آینده ها وصلش کن... زمانه عجیب سنگ انداخته نیا تا نخواهی برگردی که هر که آمد مرا وابسته کرد و آخ...
ادامه شعرمن مانده ام هنوز در دوراهی خاطراتت... چه تلخ ،چه شیرین... گذشت عصردلتنگی من بی تو ولی مثل این روزها شدیدابایادتو... #الهه_دهقان ...
ادامه شعرزمانی آب رودی پر تلاطم ، به پاهای پریسایی گذر کرد.. به سنگ و صخره زد چون روی خود رود لطافت آب یخ را شعله ور کرد ***** فروزان آب و هم خورشید و هم شور پرستوها به گِردش بر نشستند به آرام...
ادامه شعر1. خسته ام از همه کس از همه ام از همه ات در نگاهت هیچ بودم، هیچ آمد به سرت خسته از دود و شلوغی و هزاران خاموش خسته از خستگی و خستگی ام خستگی ات 2. دیر وقتی ست که یادت به هیچم داده ...
ادامه شعربگو دلگیر و بی تابم ، عذابش را نگه دارد کمی دلتنگ دیدارم ، سرابش را نگه دارد پریشان خاطرم اما هنوزم دوستش دارم بگو تا می شود هر انتخابش را نگه دارد دلم در دام گیسویش همان ستارخانی شد که...
ادامه شعرهمچوقهرمانی که شبی اوج شادی وغرور را به کشورش هدیه کرد شیوه اوج غرور چشمان تو شیدایم کرد
ادامه شعرصدایم کن در این ظلمت در این زندانیِ پنهان در این شورِ نمایان و در این معشوقِ بی پایان نفس دادم که تا اینجا در این مضحک نمایان ها که تا رستم در آید از منِ این زنده قافل را صدایم کن تا گر رسد ...
ادامه شعرباور کنی یا نه گرفتار تو هستم ** دائم عزیزم ،فکر دیدار تو هستم باور کنی یا نه همه چیزم توهستی ** جانا طبیبم باش ،بیمار تو هستم در سر نگنجد به زتو یارِ جهانی ...
ادامه شعردستانت. مثل یک .. کودتا......... گرم است............
ادامه شعرلبِ سُرخت میِ نابِ بهشت است سرشتِ دلبرِ نیـکو سرشت است در آن کنـجِ دل و آغـــوش گرمت اسیرم کن که مُهرِ سرنوشت است * لیلی اله یاری * .... غزل یعنی که از چشمِ تو گفتـن "گُلم " ، از بـاغِ لبـه...
ادامه شعرمن درگوشه ای از شهرهزاررنگ ایستاده ام کنارتو......
ادامه شعریه حس عجیب و یه بال پریدن یه دره سقوطو ته خط رسیدن فقط آرزومه ازت دل بریدن تو رفتی عذابو واسم جا گذاشتی تو دادی جنون و عذاب وجهنم گرفتی تو از من دل و دین و باهم من عشقت روکندم از...
ادامه شعرزمان به اندازه کافی گذشت بیات شدند ترانه های عمرم تمام روزنامه ها باطله شدند کهنه شد دلخوشی آمدنم...! زمان به اندازه بیست و دو سال دوید و مرا جا گذاشت در لابلای ثانیه ها ! که باور ک...
ادامه شعر