- لیست اشعار
- قالب
- سپید
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
امید قلیزاده
در12 /03/ 1394 -
Dala Dalabi
در12 /03/ 1359 -
مهدى غلامیان
در12 /03/ 1358 -
ویدا فردین فر
در12 /03/ 1376 -
اسما ابشت
در12 /03/ 1382 -
مبینا کیانی
در12 /03/ 1382
سن بیر اوزاق ساحیلده صدف لرین قوینوندا شیرین یوخودا من دالغالار ایچینده چپ چؤوور ایلمک آتیرام...!!! قارا بالیق لارین کابوسلارین ساحیلده یاتان نهنگ لرین اینتیحارینا اولاااااار... بیر گون دنیزل...
ادامه شعرسالیان درازیست که در من خرده ریزه های بلورین زنی شیون میکنند نامش را گذاشته اند "شعر" بین خودمان باشد اما من صدایش میزنم جنون ...
ادامه شعربسان حبابی بلورین در پرتگاه فاصله و ادراک ایستاده ام ببین هنوز جنون جریان خون تو در رگهایم جاریست و تمام برگ های این تقویم سالهاست از قاب سایه های من عبور کرده است وهنوز آشیانه ام...
ادامه شعرچه کسی ترا فریاد میزند ترانه آن چشمان آبی را چه کسی گفت عشقت در این شور زار دلم جوانه زده بیا خاکستر جسم سوزانم را به دریا بریزتا تمام آب های نیلگون از عشق من با خبر شوند تب عشقم را با خو...
ادامه شعرسیر سیرا باغلاییب گوزلریمده یاش قار چیچکی سولور اللریمده باخ دردلریم دانیشیر سوزلریم دونور... اوشویور باخیشیم بوزلو دونیادا بوم بوشدو او ایستی اللرین یءری هارداسااااان!!!؟ ای گونش گوءزوم گء...
ادامه شعراین روزها چیزی شبیه غزل بغض کرده در گلوی نگاهت خوب که نگاه میکنم خودم را میبینم خسته تنها نشسته در هیاهوی غزلهای ناچیده چشمت راستی نگفتی آسمان چشمهایت را کجا جا گذاشتی؟؟؟...
ادامه شعربا پیکرِ خونین رها نکنیدم لاأقل کمی ...! گرگ بودن یادم دهید ======================= روزی که دانست ... دیگر به درد نمی خورم یقینم شد درد مرا خواهد خورد ...! ===============...
ادامه شعراسم مرا می توانی ازنام گلی بشناسی که هر زمستان زن زیبایی را در پیراهنش صدا می کند! صدا در برف آب می شود! و بهار را برگ برگ در آغوش تو می ریزد!!...
ادامه شعراکنون های بی کرانه همان دیروزهای پربهانه ای است که قاموس فرداهای نادیده را ابهام بیشتری می دهد تا همچنان بستر خشک این رود دل به خیسی این دشت بی ترحم ببندد در گذرگاهی که انسان جویای خوشبختی می ...
ادامه شعرمی ترسم وقتی تو و عریانی ماه را در حوض ببینم سرم بالای دار باشد!!
ادامه شعرهرنیمه شب آسمان را به زمین می کشم پلک ماه را می بندم چشمهایت را می بوسم تجسم می کنم شکوه اندامت را درچارچوب در بدون این که تورا از دستان زنی بدزدم در آغوش می گیرم آه........ای هوای تنه...
ادامه شعرچه ساده ، و چه پیچیده میشود از حسی گنگ، حرفها زد ، واژه ها چید ، و کلام را بستوه آورد. حسی گنگ ، که بوی کهنگی اش . ...
ادامه شعررودخانه های قهوه ای هیچگاه با زمین رو راست نبوده اند شاید سال بعد ما در بستر خشکیده اش چادر زدیم
ادامه شعرمردی که، درد مرا میداند، رفته است! - زرد - نه این مرد که از اسب افتاده! کویی مرد؟ با تبر دوباره برگرد!... * * * * - پژواره -...
ادامه شعرآنچه بخشیده نمی شود گناهان تو نیست هوس های من نیز قطره اشکِ حسرتی است که از بالهای خموش بر زندگی چکید خرافه را ترانه خواند و عشق را به باورِ ایل شکست ! آنچه جاودانه می شود فریاد...
ادامه شعرسوسموش دوداقلاریمدا قوروموش، آجی گولومسه لر چیینلرین... داغ سایاقی،سایاقدی دردلریمه قورسا دووار کیمی اوچاجایام ببر گون... سن اولماسان. برلبان ساکتم خشکیده ، تبسم های تلخ شانه هایت...مثل کوه ت...
ادامه شعر... اما روزی اگر بال هایم به بار نشینند دوردست ها تا سرزمین های بکر پرواز می کنم. . . هیچگاه دیگر باز نخواهم گشت! * * * * پ.ن: به مدیریت و اعضا گرانقدر تبریک می گویم. . . پژواره...
ادامه شعرفقط سوزن مهرتو بارگ قلبم سازگارست انرا بدست هر پرستار ناآشنا مسپار ب.ع
ادامه شعر